2024-05-26 15:31:57
#پیام_ناشناس
سلام دش من یبار دوست داییم اومد خونمون برقامونو وصل کنه
منم خوشم اومد ازش هی بهش امار میدادم ولی اون نخ نمیداد ینی تو فازش نبود اصلا نمیفمید
چند بار اومد ولی خونه شلوغ بود نمیشد کاری کنم بعدش یروز همه بیرون بودن و من خونه خواب بودم
مامانم زنگ زد گفت اقای .... میاد واسه برقا حواست باشه و اینا
منم ذوق کردم تو دلم و رفتم کلی ارایش کردم و لباس جذب پوشیدم و سینه هامو گذاشتم تا نصفه بیرون وقتی اومد ی نکاهی از سر تا پام انداخت فمیدم خوشش اومده گفت بقیه نیستن ؟
گفتم نه ته دلش خوشحال شد و اومد داخل منم هی خم میشدم ک منو ببینه
اخرش فهمید قصدم چیه یهو لباسمو گرفت کشوندم رو تخت خیمه زد روم و اون چیزی ک میخواستمو اجرا کردد کلی مالید واسم و منم خوردم براش اونم خورد واسم بعدشم افتادیم همونجا من رفتم دوش گرفتم اونم کارشو انجام داد بعدشم رف هنوزم باهمیم و سک س داریم
Admin
برق کارم نشدیم کص مفتی بکنیم
@ChaleshEteraf | ارسال اعتراف
7.9K views12:31