2017-05-10 14:19:53
معدن «یورت» گلستان و معدن «وورو» امیل زولا
روزی، بازیگری با فخر به من گفت: «بعد از کار در معدن، بازیگری سختترین کار دنیاست!» و من لبخندی تلخ زدم و گفتم: «اصلا میدانید کار معدن چیست؟»
یکشنبه این هفته، وقتی رئیسجمهور به بازدید گور- معدن «یورت» رفته بود، معدنچی داغداری به او گفت: «اصلا هیچکدامتان میدانید که کار در معدن یعنی چی؟»...
من هم نمیدانم کار معدن چیست، فقط تصاویر دردناکی حکشده در اعماق مغزم دارم، از صفحات شاهکار امیل زولا یعنی رمان «ژرمینال»!
ماجرای رمان زولا در معدن زغالسنگ شمال فرانسه اتفاق میافتد؛ در سال ١٨٨٥ یعنی ١٣٢ سال پیش... .
رمان زولا با این صحنه شروع میشود که شخصیت اصلی در راه معدن «وورو» است. او که پیش از این در کارگاه راهآهن کار میکرد، به جرم سیلیزدن به رئیس خود از کار اخراج میشود و حال آمده تا در این معدن زغالسنگ به استخدام درآید و اینگونه در کار و زندگی سخت و دشوار معدنچیان نیز سهیم میشود....
چقدر این داستان آشناست... اصلا انگارنهانگار که این رمان بیش از صد سال قدمت دارد.
مسلما در آن زمان معدن وورو دستگاه سنجش گاز نداشته چون هنوز اختراع نشده بود، حتما بهجایش قناریها قاصد مرگ بودند، گاز متان زودتر از آدمها قناریها را میکشت و این هشدارِ تخلیه معدن بود؛ ... .
معدن یورت اما وقتی در روز نحسِ سیزدهم اردیبهشت منفجر شد، نه گازسنج داشت، نه قناری... و نه حتی یک مسیر اضافی برای تهویه هوا... .
کارگران معدن وورو در رمان امیل زولا، چند ماه بود حقوق نگرفته بودند، گرسنه بودند و در اعتصاب... .
کارگران معدن یورت، در استان گلستان، یک سال بود حقوق نگرفته بودند، ولی هنوز کار میکردند. البته اعتراضکی هم کرده بودند و همه اینها را همین یکشنبه به گوش رئیسجمهور رساندند... .
معدن وورو در رمان امیل زولا منفجر میشود، از تراکم گاز و از خرابکاری البته. همه میمیرند جز قهرمان داستان. معدن یورت در گلستان هم منفجر میشود از نادرستکاری و ندانمکاری و نابخردی صاحبان آن و همه میمیرند بدون استثنا... از نبود امکانات و تجهیزات ایمنی کافی برای نجاتشان.
هفت سال پیش در کشور شیلی هم معدنی منفجر شد و رئیسجمهورش برای همدردی رفت پای معدن... ٣٣ معدنچی آنجا در اعماق گیر کرده بودند و ٤٤ روز بعد سالم و البته داغان بیرون آورده شدند. آنجا با اینکه جهانسوم است، ولی امکانات داشتند، حتی غذا و کنسرو برای ٤٤ روز... .
یکشنبه این هفته، کارگران داغدیده معدن یورت وقتی داشتند سر رئیسجمهور داد میزدند، از پلاسکو گفتند و هجمهای که رسانهها برای آواربرداری و بزرگکردن آن راه انداخته بودند و داد میزدند که مسئولان و مردم آنها را تنها گذاشتند... .
و من به یاد این افتادم که در اینهمه فیلم و گزارش از پلاسکو - و البته از دیدارهای شبوروز قالیباف از آنجا - نه کسی دادی زد و نه کسی دشنامی به قالیباف داد... درحالیکه آنموقع هم، همه دلشان پر بود، اما میدانیم که پلاسکو را ایزوله کرده بودند و حتی خبرنگاران مستقل را راه ندادند.
و یادآوری همه اینها مرا بیشتر به شرکت در انتخابات ریاستجمهوری و رأیدادن مجدد به روحانی ترغیب کرد؛ نه برای آنکه دیگر مصیبتهایی اینچنین را شاهد نباشیم یا سرمان نیاید، نه... اما دیگر مطمئن شدم که لااقل اگر روحانی رئیسجمهور شود، میشود سرش داد کشید و امید داشت که با کسی برای اعتراض برخورد نميشود همه امیدم به همین است و میدانم این چیز کمی نیست.
همین اجازه اعتراضداشتنهاست که مملکت را به سامان خواهد رساند. بیایید همه به روحانی رأی بدهیم...
لیلی فرهادپور
منتظر شده در روزنامه شرق
@Chehkhabar1
1.4K viewsedited 11:19