خدا نکند که در جماعتی چشم بچرخانی و ببینی کسی نیست؛ نیاید روزی که دست سایهبان صورت کنی، دور و نزدیک بپایی، کسی نباشد. مباد وقتی که ببینی جمعیت هست، آدم هست، هیاهو هست، ولی کسی که مال تو باشد، برای تو باشد، نگاهش به تو باشد، نیست...
غریبه زیاد و آشنا، یکی نیست.
و وای از وقتی که تو تماشاچیِ دنیای دیگران باشی و کسی تو را به تماشا ننشسته باشد.
اما...
باید برای این لحظههای دردناکِ انزوای مطلق تمرین کنیم. باید تنهایی را بلد باشیم، باید خودمان را بلد باشیم.
مباد که فرو بریزیم اگر کسی نباشد، مباد که حیات و مماتمان وصله شود به کسی، به نگاه یکی...
شاید باید دنیایی درونی داشته باشیم که خودمان را کفایت کند، که اگر چشم چرخاندیم توی جمعیت و کسی نبود، خودمان را ببینیم که نشستهایم و داریم خودمان را نگاه میکنیم که روی سن ایستاده. برای خودمان دست تکان بدهیم و برای خودمان که دارد برایمان دست تکان میدهد بوس بفرستیم.
بنا بر باقدرت پیش رفتن است؛ بنا بر نشکستن است. حتی اگر لازم باشد خودمان به شانهی خودمان تکیه کنیم، میکنیم خب!
#علی_بختیاری