2022-09-03 21:45:06
در روزگار قدیم که جق اختراع نشده بود
و مردای حشری باهم لواط میکردن
یه پسر کیری فیس قرار بود اعدام شه
پدر پسره تا ناموس ثروت داشت
پدره برای اینکه نتونن پسرشو اعدام کنن
میره پیشه یه طبیب میگه تمام ثروتمو بهتون میدم ولی کاری کنین که پسرم به بجای اینکه از بینی تخمیش نفس بکشه از کونش نفس بکشه
اونام با چن تا عمل جراحی سنگین اینکارو میکنن
روزی که قراره اعدامش کنن
ده بار حلق آویزش میکنن ولی نمیمیره
این وسط که قاضی و اینا دارن فک میکنن که چیکار کنن و تو فکر اینن که این پسر چرا نمیمیره
یه پیرمرد سگ حشری که خیلی وقته لواط نکرده
پسره رو انگشت میکنه و نفس پسره میگیره و میمیره
این داستان : پیرمرد دیوث
#حکایت
2.7K views18:45