Get Mystery Box with random crypto!

Ax Caption 💜

لوگوی کانال تلگرام dailycaption — Ax Caption 💜 A
لوگوی کانال تلگرام dailycaption — Ax Caption 💜
آدرس کانال: @dailycaption
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 913
توضیحات از کانال

✔ کـــانال رسمی صفـحه عکــس کپـشن در تــلــگرام
هر روز یک فنجان شعر بنوشید و شاد باشید و عکاسی یاد بگیرید 🍭☕
اینستا گرام رسمی عکس کپشن❤:
🚩 Instagram.com/Ax_caption
ارتباط با ما:
@Emeshonam
سرپرست نویسندگان:
@mehdi_motlaq

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2022-05-23 22:27:31

صبح خاک می خوریم
ظهر در آفتاب کار می کنیم
و شب گلوله می خوریم

جنازه مان که به خانه می رسد
فکر می کنند از خستگی خواب مان بُرده است

#محمدرمضان_نیا

#آبادان

@mohammadramezannia
41 viewsMohammad RM, 19:27
باز کردن / نظر دهید
2022-05-18 23:23:46
مرا فراموش کرده ای
مثل خاطره ای دور
که مگر دیگران آن را به یاد تو بیاورند

#محمدرمضان_نیا


@mohammadramezannia
20 viewsMohammad RM, 20:23
باز کردن / نظر دهید
2022-05-16 14:40:18
پنجره را ببند
روز آنقدر سیلی خورده که سیاه و شب شده است
مبادا رد تاریکی اش را بزنند
و آفتاب را در این خانه سلاخی کنند
نقش گل فرش را آنقدر بشور و بساب
که قرمزی اش برود
مبادا خیال کنن خون است و نخ های قالی را دار بزنند
بوی باروت را فراموش کن
چراغ را خاموش کن
بنشین و نفس آهسته ، گوش کن
این فریاد پرندگانیست که شکسته اند قفس را
و دانِ پرواز را به دهن گرفته و در مسیر آزادی
در این غبار و ظلمات شب
در راه به تیر می خورند و
یک به یک بر روی زمین می افتند

#محمدرمضان_نیا


@mohammadramezannia
40 viewsMohammad RM, 11:40
باز کردن / نظر دهید
2022-05-12 12:04:14
در ميانه ی تنت
به مانند کوره ای سوزان سوختم ؛
مرا که بوسیدی
یقین دانستم آفتاب از لب هایم
فردا صبح طلوع خواهد کرد

#محمدرمضان_نیا


@mohammadramezannia
99 viewsMohammad RM, 09:04
باز کردن / نظر دهید
2022-05-09 23:25:34

این را خودم بهتر فهمیده بودم که
من آدم غمگینی هستم ؛
چنان که در اتاق تاریکی
مصیبت و اندوه را بلعیده باشم
و هر لحظه می خواهم در یک تکّه نور آن را بالا بیاورم

#محمدرمضان_نیا


@mohammadramezannia
134 viewsMohammad RM, 20:25
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 15:51:22
اگر امکان داشتن یک کارخانه ی از نو ساختن همه چیزِ دنیا از اول بود ؛ دوست داشتم من جای آدم یک خیابان بودم که هر دو سمت آن را درختان انبوه سرو قامت سبز رنگ پوشانیده بود ، که بیشترین روزهای سال سهم آن باران و ابرهای دودی رنگ بود ، و همه اینجا عاشق می شدند ، می خندیدند ، دست همدیگر را میگرفتند و به كافه ايى كه يك سمت خيابان است برای استراحت و نوشیدن یک قهوه گرم می آمدند ، حتی چراغ قرمز هایش دلچسب بود و صداى لاستيك چرخ ماشين های در حال عبور از خيسى خيابان مثل سمفونی موتزارت گوش را به پرواز در می آورد . همه این جا قرار می گذاشتند و به وقت دلتنگی می گریستند و در شب های بکرش تا طلوع آفتاب قدم میزدند .

همه چیز

#محمدرمضان_نیا


@mohammadramezannia
178 viewsMohammad RM, 12:51
باز کردن / نظر دهید
2022-04-28 09:18:20
مرا در جنگل مه آلودی رها کردی
که از هر سمت می گریختم
باز به جنگل می رسیدم ؛
و انگار تمام اَبر ها ، مسیرشان را از این جنگل
پیش گرفته باشند
بر سرم می بارند
تو چی ، اکنون کجای جهان ایستاده ای ؟

#محمدرمضان_نیا


@mohammadramezannia
238 viewsMohammad RM, 06:18
باز کردن / نظر دهید
2022-04-19 14:18:32
زنی را می شناسم
در خانه رو به رویی
هر شب که تار می نوازد
اهالی کوچه بر لب پنجره به شنیدن هنر او می نشینند
او با اشک هایش می نوازد
و مردم در پایان برایش کف می زنند
زندگی همین است عزیز من
یک عده بی خبر از همه چیز ،
در حال تماشای حقیقتی که نمیفهمندش ؛
می دانی !؟
من فکر میکنم رنج برای همه تقسیم نشده است
مثلا بعضی زن ها به دنیا می آیند که بشکنند
تا به حال با خودَت فکر کرده ای
زن بودن چه قدر سخت است و درد دارد ؟

همه چیز

#محمدرمضان_نیا


@mohammadramezannia
287 viewsMohammad RM, 11:18
باز کردن / نظر دهید
2022-04-05 22:55:45

آن تخت
آن تخت چوبیِ جنگل زاده
که باران بزرگ اَش کرده بود ؛
و از ترس هیزم و آتش
به این خانه و اتاق پناه آورده بود ،
ما را نظاره کرد و شاهد است
که مثل دو رنگ سیاه و سفید
چه بی خبر ،
برای همیشه در هم آمیختیم

#محمدرمضان_نیا


@mohammadramezannia
323 viewsMohammad RM, 19:55
باز کردن / نظر دهید
2022-03-18 00:33:23
به هم
باز نمي گردیم
مثل روحی که از جسمی
جدا شده است
اما
می دانی چه چیز مرا غمگین تر می سازد ؟
اینکه ما بار ها و بار ها
در دنیایی دیگر متولد خواهیم شد
و من نه به انتخاب خویش
بلکه به جبر
تو را نه تنها نمی شناسم و به یاد نمی آورمت ،
که شانسم برای دیدنت
و یا اصلا برای هم عصر با تو بودن
می توانم بگویم هیچ است

#محمدرمضان_نیا


@mohammadramezannia
320 viewsMohammad RM, 21:33
باز کردن / نظر دهید