Get Mystery Box with random crypto!

داستانکدع📚🔞

لوگوی کانال تلگرام dastani_18 — داستانکدع📚🔞 د
لوگوی کانال تلگرام dastani_18 — داستانکدع📚🔞
آدرس کانال: @dastani_18
دسته بندی ها: موسیقی
زبان: فارسی
مشترکین: 5.16K
توضیحات از کانال

پر از داستان های سکسی🔞
.
.
.
.
.
.
.
.

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2021-08-22 00:30:20 انبار یه اتاق بود ما هم نزدیکش بودیم بردمش و اونجا روی همون مبل گذاشتمش شروع کردم بوسیدن و خوردن لباش بعدش گردنشو میمکیدم و سینه اش رو میمالیدم آروم لباسشو در آوردم سوتین رنگ صورتی پوشیده بود که نسبت به سینه هاش خیلی کوچیک بود سوتین و کندم شروع کردم سینه هاشو خوردن که صداش بلند شد آه و اووووه می‌کرد و آروم گفت بخور بخووور گفتم چشششششم نوک سینه هاش بزرگ بود و خیلی کیف میکردم که دستمو بردم از داخل شلوار کص اش رو میمالیدم شورت صورتی ست سوتین اش داشت شلوارشو در آوردم و شورتشو هم با دندونم تا زانو در آوردم بعدش با دست شورتشو در آوردم با دستم کص اش رو خوووووب مالیدم که دیگه جیییغ میکشید کیرمو درآوردم گفتم ساک بزن گفت بلد نیستم گفتم دهنتو باز کن میک بزن تا دهنشو باز کرد کیرمو تا نصف داخل دهنش کردم و میمکید ولی دندوناش میخورن به کیرم درد داشت از دهنش در آوردم و آروم دم کص اش میمالیدم که یه دفعه ای جیغ کشید و گفت بکن دیگه منم آروم کردم داخل کص اش حدودا ۵ -۴ دقیقه تلمبه زدم که شروع کرد لرزیدن و چنگ زدن بدنم چندتا تلمبه قدرتی زدم و آبم داشت میومد گفتم کجا بریزم گفت بریز توش قرص میخورم آبم اومد و کامل داخل کصش ریخت بلند شدم و خودم و اونو تمیز کردم و لباشو بوسیدم همونجا لباسا رو پوشیدیم
حقوق منشی دیگه ۵ ملیون بود حقوق فاطمه رو داخل قرار داد ۹ ملیون نوشتم از شدت خوشحالی گریه اش گرفت و همون روز هم ۲ تومن به حسابش ریختم و وقتی همه رفتن بهش گفتم از حقوقت چیزی نگو و ۲ تومن که ریختم به حسابش بهش نشون دادم گفتم پول ریختم به حسابت اومد یه لب اساسی گرفت و تا الان که ۲ سال میگذره بهترین دوست مه و حتما هفته ای دوبار سکس داریم البته تو خونه من که به شوهرش میگه دفترم
ممنون که تا اینجا اومدین

نوشته: مهران

@dastani_18
2.3K viewsedited  21:30
باز کردن / نظر دهید
2021-08-22 00:30:00 سکس با منشی افغان متاهل
1400/05/09

#منشی_ #زن_شوهردار #رییس

سلام دوستان
بعضیا داستان هایی میگن و دوست دارن جوری نشون بدن که واقعی بنظر برسه من واقعیتش رو میگم احتمالا بهتر و بیشتر به دل بشینه
درباره خودم اسمم مهران و ۲۲سالمه ۱۸۳ قدم و ۹۱ وزنم از بچه گی کار کردم و چهره پخته و مردونه ای داشتم ۱۸ سالم بود که با زحمت پول جمع کرده بودم و و اندازه پولم پول قرض کردم از آشناها
یه شرکت درست کردم از تبریز مواد غذایی میخریدم و به عراق میفرستادم اونجا خوب فروخته می‌شد …
سرتون رو درد نیارم شرکت بزرگ‌تر شد پول آشناها رو دادم و رو به راه کردم خودمو
بخاطر بیشتر شدن کارا مجبور شدم یه منشی دیگه استخدام کنم و کمی دفتر رو هم خوشکل تر و بهتر درست کردم یه واحد بزرگ بود
بعدش آگهی دادم داخل تلگرام واقعیتش دنبال آدم پاکدامن نبودم
چون ۲۰ سالم بود و تا اون موقع دوست دختر و اینا نداشتم فقط در حد سکس چت داشتم
دنبال کسی میگشتم که هم باهاش حال کنم و هم اون بتونه کار کنه
آگهی دادم حدود بیست نفر درخواست دادن فقط تو تلگرام باهاشون حرف میزدم بین شون ۱ خانم افغان هم بود اسمش فاطمه بود ۳۲ ساله متاهل قدش ۱۷۰ وزنش ۷۰ بیشتر نبود تپل و سینه های گنده ای هم داشت ۸۰ بود فک کنم ( من خودم اصالتا افغان ام ) دوست داشتم همین و استخدام کنم باهاش صحبت کردم و خودم جای منشی دیگه شرکت جا زدم بهش نگفتم رییس منم بعدش بهش گفتم رییس آدم هیزیه و شاید دست بزنه بهت و ازینجور حرفا اونم گفت تو این شرایط که کار گیر نمیاد اشکال نداره
گفتم فردا بیا دفتر
صبح زود به منشی دیگه شرکت گفتم خانم جمشیدی یکی به اسم فاطمه میاد برای استخدام منشی جمشیدی گفت چرا منو اخراج میکنید و اینا بهش گفتم نه این برای دفتر خودمه بعدش ساعت ۱۱/۳۰فاطمه اومد با چادر و ماسک زده بود و جمشیدی راهنماییش کرد داخل وقتی دیدمش خیلی خوب بود سفید سفید دستاش عین برف بود
بهش گفتم بفرما بشین وقتی نشست منم از جام بلند شدم رفتم رو به روش نشستم و گفتم کجا کار کردی و اینا که گفت جاهای دیگه برای کار رفتم و قبول نکردن بخاطر شناسنامه و اینا
گفتم اینا مشکلی نداره و حل میشه ببینم چی بلدی
وقتی اینو شنید میخواست از خوشحالی بغلم کنه بعدش شروع کردم ‌ و درباره خانواده اش پرسیدم شوهرش کارگر ساختمون بود و دو تا بچه داشت ۱ دختر ۱ پسر
بهش گفتم بریم پایین رو نشونت بدم و همینجوری روند کارت رو برات توضیح بدم که باید هماهنگی کنی بین مشتری ها و کسایی که ما ازشون مواد میخریم و پرسیدن قیمت ها و همه چی رسیدیم طبقه آخر همین ساختمون که انبار ما بود انبار بزرگ و جا داری بود
ساعت ۱۲/۳۰ بود وقت ناهار انبار دار بود بهش گفتم با ماشین باربری برو از انبار شرکت ……. همین جنس هارو تکمیل بگیر بیا
اون گفت چشم و رفت بعدش به فاطمه گفتم بیا انبار و نشونت بدم تا میخواستم حرف بزنم انبار دار گفت در رو ببندم ؟؟ گفتم نه نبند بعدش وقتی اون رفت به بهانه اینکه جنسی دزدیده نشه خودم رفتم و بستم درب رو …
شروع کردم از جنس ها که اینو از کی میخریم دیدم این اصلا اینجا نیست آروم با سه انگشت زدم رو پیشونیش گفتم کجایی توووو؟؟ خندید گفت همینجام
بعدش شروع کردم از جنس ها بگم آروم دستمو گذاشتم دور کمرش اول جا خورد و ترسید بعدش من با فشار بیشتر طرف خودم آوردمش گفتم اجازه هست بوست کنم
گفت آخه زود نیست گفتم چی زود نیست گفت منشی تون گفت به من هر کیو میخوای استخدام کنی اول میکنیش
گفتم نه هر کیو گفت باشه برای روز بعد و الان آماده گی ندارم تا میخواست حرف بزنه شروع کردم لباشو خوردن دستمو بردم رو سینه اش گذاشتم کمی ترسید دوباره شروع کردم لباشو خوردن سینه اش رو هم میمالیدم داخل
2.2K views21:30
باز کردن / نظر دهید
2021-08-22 00:26:13 ارضا شد منم اروم کنارش دراز کشیدم و موهاشو نوازش میکردم یه بوس رو نوک دماغش گذاشتمو پا شدم رفتم دستشویی یکم خودمو مرتب کردم و از آشپزخونه 2 تا لیوان اب خنک گرفتمو بردم تو اتاق و دیدم هنوز همونطوری دراز کشیده و چشم هاش بستست ابو گذاشتم کنار تخت و سرمو بردم کنار گوشش و اروم صداش کردم ،چشم هاشو باز که کرد منو بغل کرد ابو دادم بهش و خودم لیوان ابو تو یه نفس خوردم و خودمو انداختم رو تخت و پا شد و داشت لباساشو میپوشید و منم نگاهش میکردم که پرسید: تو هم ارضا شدی؟ منم گفتم: اره ریخت توی شرتم وقتی رفتم دستشویی عوضش کردم, خوشحال شد و اومد بوسم کردو رفت شام درست کنه، منم با اینکه ارضا نشده بودم از خوشحالیش راضی بودم. بعد شام پدرم زنگ زد گفت ماشین خراب شده و شب باید بمونن و چون فرداش جمعه بود و ماشین قرار نبود درست شه گفت : اگه ماشین یکی از فامیلا جای خالی داشت بقیرو میفرسته خودش شنبه میاد، گوشی رو قطع که کردم رفتم سمت خاله ظرف ها رو شسته بود داشت از اشپز خونه میومد بیرون که بغلش کردم چند دور رو هوا چرخوندمش و نشستم روی مبل اونم روی پام گفت:چی شده؟ گفتم: ماشین خراب شده و امشب فقط خودممو خودت، بعد گفتم مثل قدیما امشب پیش هم بخابیم و با خنده تایید کرد. موقع خاب رفتم روی تخت و خاله لباساشو غیر شرت در اورد منم در اوردم اومد روم و شروع کردیم به بوسیدن
جفتمون فقط شرت پامون بود و خاله باز شرتش خیس شد در حدی که شرت منم خیس کرد که یهو چرخوندمش و خودم اومدم رو، شرتشو در اوردم و بعد مال خودمو حالا مستقیم کیرمو روی کسش میمالیدم کُسی که توی هر لحضه خیس تر میشد، یه دستم روی تخت یه دستم روی سینش گردنشو بوس میکردم بعد بهش گفتم: تو که نمیتونم بکنم میخوای از پشت امتحان کنیم اگه نتونستی ول میکنم, با یکم مِنو مِن قبول کردو من رفتم روغن زیتون اوردم به شکل داگی شد یکم ریختم تو دستم مالیدم به کونش بقیشو مالیدم به کیرم و با یه دست کسشو میمالیدم با دست دیگه انگشتش میکردم تا اینکه باز تر شد و دو تا انگشتش کردم
وقتی دو تا انگشت کامل جا شد یکم کیرمو مالیدم سرشو گذاشتم در کونش و اروم فشار دادم تا نصف بردم و خاله داشت ای و اوی میکرد گفتم: در بیارم؟ گفت: خیلی درد نمیاد اروم شروع کن و شروع کردم جلو عقب و با دستام کونشو گرفته بودم و گاهی اروم میزدم درش و خاله با یه دست کسشو میمالید و آهو ناله میکرد تا اینکه با یه فشار تا ته کردم توش و همونجا نگه داشتم و خودمم رفتم روش و بوسش میکردم، فشار و گرمایی به کیرم وارد میشد زیاد بود و با یکم بازی بازی تمام ابمو توی کونش خالی کردمو کشیدم بیرون و جفتمون همون جا دراز کشیدیم بعد یکم استراحت بلندش کردم و بردمش حموم و بدنشو زیر اب مالیدم دستاشو گذاشتم رو دیوار یکم خمش کردم و شروع کردم براش لیس زدن تا کیرم دوباره شق شد بلند شدم دوباره کیرمو گذاشتم توی کونش و جلو عقب میکردم و از پشت گردنشو بوس میکردم و کسشو میمالیدم بعد چند دقیقه دیدم دارم ارضا میشم شدت مالش کُسشو شدید تر کردم و ریختم توش و خاله هم با من ارضا شد یکم هم زیر اب لب دادیمو همدیگرو شستیم و اومدیم بیرون و بعدش تا صبح تو بغل هم خابیدیم.

نوشته: ناشناس

@dastani_18
2.1K viewsedited  21:26
باز کردن / نظر دهید