• نخست دیرزمانی در او نگریستم چندان که چون نظر از وی بازگرفتم | دَّوّ خَِـَّ℘طِّـٖٖـۘۘـُِ شَِـُّ℘ـعـٖٖـۘۘـرُِ
•
نخست دیرزمانی در او نگریستم چندان که چون نظر از وی بازگرفتم در پیرامونِ من همه چیزی به هیأتِ او درآمده بود. آنگاه دانستم که مرا دیگر از او گریز نیست...