حمید کمک قرار بود مامانم آبجیمو ببره پارک بعد من تو اشپزخونه بودم داشتم درس میخوندم بعدش بابام اومد فکر کرد منم همراهشون رفتم فکر کرد خونه خالیه رفت حموم شروع کرد جق زدن جق خالی هم نه فحش میداد همراهش بعدش که اومد دید من تو خونهم ترسید شروع کرد سوالای انحرافی پرسیدن و اینا که مامانت کی میاد شام چی داریم اینا فقط اون صداش که داشت فحش میداد خیلی ازارم میداد یعنی چی که وقتی جق میزنی فحشم میدی خو جقتو بزن دیگه پیرمرد