آدرس کانال:
دسته بندی ها:
دین
زبان: فارسی
مشترکین:
32.37K
توضیحات از کانال
💚کانال حرم امام رضا علیه السلام💚
💠خادم کانال: @abozar_zaman
💠تبلیغات: @momen_tab
🕌زیارت آنلاین حرم امام رضا(ع)👇
💌 http://razavitv.aqr.ir/index
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
1
4 stars
0
3 stars
0
2 stars
0
1 stars
1
آخرین پیام ها 181
2022-08-30 09:57:00
مشق ما میتوانیم در اوج تحریمها؛
توسعه زنجیره لاستیک سازی شستا با اتکا به دانش بومی فاز نخست پروژه استيل کورد شرکت نخ تایر صبا با سرمایهگذاری ۹ میلیون یورویی شستا به بهرهبرداری رسید.
فاز نخست این طرح ۲۰ میلیون دلار صرفه جویی سالانه ناشی از جلوگيری خروج ارز برای کشور به ارمغان میآورد.
ابراهيم بازیان مدیرعامل شستا: تنگناها و مشکلات اقتصادی جز با نگاه جهادی و تلاش شبانه روزی رفع نخواهد شد. پروژههای تولیدی در شستا با تکیه بر نگاه دانشبنیان پیش میرود.
https://irna.ir/xjKpT4
3.5K views06:57
2022-08-30 09:34:28
حرمت تکیه گه من شده از کل وجود
به ضریحت برسان دست مرا زود به زود
#سلام_آقا
@emamreza8_ir
3.5K views06:34
2022-08-29 22:01:11
دعایی برای بخشش گناهان
سخنران دکتر رفیعی
@emamreza8_ir
4.8K views19:01
2022-08-29 20:42:10
#زنده_از_حرم
تشنهی آب فراتم ای اجل مهلت بده...
@emamreza8_ir
4.6K views17:42
2022-08-29 20:42:02
از دست خادمان تو نوشید هر که چای
یکجا چشید لذت شُرب مدام را...
#سلام_آقا
@emamreza8_ir
4.3K views17:42
2022-08-29 18:56:34
﷽
باز هم بگو خدایی در کار نیست!!
آیت الله مجتهدی تهرانی :مرحوم آیه الله حاج حسین خندق آبادی میفرمودند: روزی به حمام رفتم، وقتی دلاک مرا کیسه میکشید. تقاضای موعظه کرد، من گفتم: یک دستگاهی آمده از این طرف علف می ریزی، از طرف دیگرش فرش و جوراب و لباس و کاپشن و ماست و کره و پنیر و سر شیر و جیزهای دیگر بیرون می آید. دلاک با تعجب پرسید چه دستگاهی است و چه کسی آن را ساخته است؟ گفتم آن دستگاه گاو و گوسفند است و سازنده اش هم خدا است. او سبزی می خورد و از او کره و پنیر و.... به دست می آید.
اگر قدری در این آثار الهی تفکر کنی به وجود خدا پی می بری. ببین این دنیا، چه حساب و کتابی دارد با اینکه گوسفند، سالی یک بچه میزاید و این همه گوسفند را، در طول سال میکشند، ولی گوسفندها کم نمی شوند ولی سگ سالی هفت تا، با کم و بیش، بچه میزاید کسی هم آنها را نمیکشد ولی زیاد نمی شوند. این نمونه ی قدرت خداست باز هم بگو خدا در کار نیست.
@emamreza8_ir
4.5K views15:56
2022-08-29 18:56:24
کلاهی که غربیها با اسپایکوژن بر سر دولت روحانی گذاشتند
در حالی که دولت قبل مدعی شده بود یک شرکت استرالیایی، فناوری ساخت واکسن کرونا به نام اسپایکوژن را با یک شرکت ایرانی به نام سیناژن به اشتراک گذاشته، بررسیهای جدید نشان میدهد این ادعا واقعیت نداشته و واکسن وارد شده به ایران، دارای اشکالات قانونی و فنی است.
@emamreza8_ir
4.3K views15:56
2022-08-29 15:20:02
آیت الله مجتهدی(ره) :
اگر می خواهید در زندگی موفق باشید و از آن لذت ببرید ، به پدر ومادرتان خوبی کنید.
@emamreza8_ir
4.8K views12:20
2022-08-29 11:36:59
#تلنگر
زغال هاي خاموش را
کنار زغال هاي روشن ميگذارند
تا روشن شود
چون همنشيني اثر دارد
ما هم مثل همان زغال هاي خاموشيم
اگر کنار افرادي بنشينيم
که روشنند
که گرما و حرارتي دارند...
ما هم به طبع آن ها
نور و حرارت و گرما پيدا ميکنيم.
پس آدمی انتخاب کنید
که بشما انرژی ببخشد!
@emamreza8_ir
4.9K views08:36
2022-08-29 09:38:07
﷽
حکایت عابد بی حیا
روزی روزگاری، مرد عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا می کرد. آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر می کرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند و او را بدینگونه سیر نمایند. بعد از ۷۰ سال عبادت، روزی خدا به فرشتگانش گفت: «امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم.»
آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد. طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه آتش پرستی که در دامنه کوهمنزل داشت رفت و از او طلب نان کرد. آتش پرست ۳ قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود حرکت کرد. سگ نگهبان خانه آتش پرست به دنبال او راه افتاد و جلوی راه او را گرفت. مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد.
سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت. مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد. مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت: «ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟»
به اذن خدای عز و جلٌ، سگ به سخن آمد و گفت: «من بی حیا نیستم، من سالهای سال سگ خانه این مرد هستم. شبهابی که به من غذا داد پیشش ماندم.شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم. شبهایی که مرا از خانه اش راند،پشت در خانه اش تا صبح نشستم. تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شبغذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد. یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک آتش پرست آمدی و طلب نان کردی. مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد.
هزارویڪ حکایت
@emamreza8_ir
4.6K views06:38