تو شدی دوای دردم ، که به جز تو را نخواهم تو همان فرشته ای | اِنسانَم آرِزوست۱🌹
تو شدی دوای دردم ، که به جز تو را نخواهم تو همان فرشته ای که ، دل بی گناه داری نرود ز خاطر من ، شب وصل. و با تو بودن چه بگویم ، از فسونی که در آن نگاه داری به تبسمت نهان است ثواب های ممتد به خدا قسم به سینه دل بی گناه داری چه معطر است نامت به لبم که می نشیند چقدر به بوسه هایت نفس گیاه داری نه مخدری نه وهمی ،نه تن اثیری اما چهعجیب در نگاهت مِی گاه گاه داری به شب و ستاره سوگند که بی تو در مغاکم ببرم به آسمان ها تو که رنگ ماه داری ..۱