2019-06-25 07:28:28
«اعتماد» و دوستانش
سيدعلي ميرفتاح
يك خبر خوب؛ سايت روزنامه اعتماد كه پولي شده بود، از امروز مجددا مجاني شد. دوستان ميتوانند مثل سابق به سايت سربزنند و روزنامه را ببينند و بخوانند و نوشتهها و گفتههايي را كه ميپسندند، براي رفيقانشان بفرستند. اصل حرفم را همين اول زدم تا در جريان تصميم روزنامه قرار بگيريد، اما براي ثبت در تاريخ لازم است توضيحاتي چند به اين خبر خوب ضميمه كنم.
يك. از آقاي الياس حضرتي، صاحب امتياز و مديرمسوول «اعتماد» ممنونم كه با رايگان شدن سايت موافقت كردند. درآمدي كه از اين طريق نصيب روزنامه ميشد، رقم قابل توجهي بود كه ميارزيد روزنامه بر تصميمش پا بفشارد و اعتراضها و انتقادات مخاطبان را پشت گوش بيندازد. اما بعد از بحث و بررسيهاي فراوان، ايشان محض گل روي مخاطبان و همراهان «اعتماد» از اين محل درآمد چشم پوشيدند...
تا دسترسي مردم به روزنامه – چه در داخل و چه در خارج- آسانتر شود. به خصوص وقتي تعدادي از روشنفكران و بزرگان و فرهيختگان، حضوري و مكتوب و به پيغام، خواسته و در مواردي اعتراضشان را به اطلاع من رساندند و من راي و نظر ايشان را به مديرمسوول منتقل كردم، ايشان پذيرفت كه اين مانع را – يعني مانع پول را كه انصافا بد مانعي است و ما هر جا برويم به ديوار سفت و محكم آن برميخوريم - از سر راه بردارد و ورود و خروج مخاطبان را به سايت روزنامه آسانتر كند. از آنجايي كه از اوضاع اقتصادي روزنامه خبر دارم و سختيهاي تداوم يك كار 17 ساله را واقفم، و از نزديك دستي بر آتش گراني كاغذ و سختي تكفروشي و كسادي بازار آگهي دارم، اين بزرگواري آقاي حضرتي را قدر ميدانم و ارج مينهم و از طرف تحريريه و خوانندگان «اعتماد» از ايشان تشكر ميكنم و از خداوند ميخواهم كه از سر عنايت اين كسر بودجه تمامنشدني را «من غير لايحتسب» جبران كند. اميدوارم اين تصميم پيوند روزنامه را با مخاطبانش استحكام بيشتر ببخشد. انشاءالله. دو. اداره روزنامه در اين روزگار سخت است و جفت و جور كردن هزينهها سختتر. به خصوص حالا كه به هزار دليل بازار مطبوعات كساد شده و درآمد رسانههاي مكتوب پايين آمده، نبايد جلوي توسعه منابع درآمدي را گرفت. خداوند اموات مشتريهاي سنتي روزنامه را بيامرزد و در دنيا و آخرت خير كثيرشان دهد كه كماكان سنت روزنامه خريدن را ترك نكردهاند و مقهور كامپيوتر و گوشي موبايل و تبلت نشدهاند. اينها گروه قليلي هستند كه كاغذ دست گرفتن را خوشتر ميدارند تا خيره شدن به صفر و يكهاي مجازي. شخصا بر اين باورم كه پايان شب سيه سپيد است و خيلي زود بازار مطبوعات كاغذي از نو داغ ميشود و عادت روزنامه خريدن و روزنامه خواندن مجددا فراگير ميشود. هپروتي نميانديشم خيال خام هم نميبافم. بعدا سر فرصت به تفصيل در اين باره بحث خواهم كرد و دلايلم را به عرض خواهم رساند عجالتا همين قدر از من بشنويد كه هيچ گوشي و تبلت و لپتاپي نميتواند جاي كاغذ را بگيرد. هم در كتاب و هم در مجله روزنامه، كاغذ و جوهر و رنگ و بويي كه از چاپخانه به كاغذ ميپيوندد در فرآيند مطالعه مدخليت دارند. كسي كه پاي دكه روزنامهفروشي پا شل ميكند، تيترها را سرپايي ميخواند، اعتمادي، شرقي، كيهاني، آرماني چيزي برميدارد و پولش را به روزنامهفروش ميدهد، در اصل، بداند يا نداند، وارد حلقهاي ميشود و به عضويت جماعتي درميآيد كه به آن «روزنامهخوان» ميگويند؛ همان كه قبلا ميگفتند اهل كتاب. جماعت روزنامهخوان به عادات پسنديدهاي خو ميكنند كه سخت بتوانند تركش كنند. ترك عادت موجب مرض است. ممكن است چند صباحي سرگرم ابزار و ادوات تكنولوژيك شويم و امكانات عجيب و غريبي كه در گوشيهايمان تعبيه شده، سرگرممان كنند. انصافا بعضيهايشان هم جذابند و ما را با خود ميبرند به جايي كه نميدانيم كجاست... اما نكته قابل تامل اين است كه هيچكدام از اين نرمافزارها و اپليكيشنها و امكانات متحيركننده قادر نيستند جاي خالي روزنامه كاغذي را پر كنند. دير نخواهد بود كه در اتوبوس و مترو و خيابان و پارك، انشاءالله به زودي، مثل سابق مردان و زناني ببينيم كه روزنامه و مجله دست گرفتهاند و غرق خواندنند. «خواندن» حق مطلب را ادا نميكند. بهتر است بگويم كه غرق فكر كردنند و ذهن خود را روشن ميكنند و از اين طريق وارد دنياي روشنفكري ميشوند. اين بحث مفصل است و اين رشته سر دراز دارد. فعلا به اين مختصر بسنده ميكنم كه اولا از روزنامهخوانهاي حرفهاي و از مشتريان پر و پا قرص و قديمي «اعتماد» تشكر كنم ثانيا ديگران را – خصوصا جوانان را- دعوت كنم كه ذوق كاغذ دست گرفتن و روزنامه خواندن را تجربه كنند و از اين طريق به دنياي روشنفكري وارد شوند. با گوشي موبايل كه نميشود روشنفكر شد.
7.7K views04:28