Get Mystery Box with random crypto!

@faramatni در منطق فرامتنی : جواب دو دوتا، چهار تا نیست. | فرامتنی

@faramatni

در منطق فرامتنی :
جواب دو دوتا، چهار تا نیست.



یکی از ساده ترین الگوهای منطقی ریاضی که معمولا به عنوان مثال تیپیک از آن استفاده می شود این است که دو دوتا می شود چهارتا. اما از منظری فرامتنی جواب دودوتا چهار تا نمی شود. حتما مایلید بدانید پس جوابش چند می شود؟

پاسخ این است:
از منظری فرامتنی دو دوتا چهار تا فقط در سیستم شمارگانی دهدهی که آن هم تنها یکی از سیستمهای محاسباتی است ، معنا دارد. اما اگر می خواهید بدانید در منطق فرامتنی از چه سیستمی استفاده می شود ، باید اشاره کنم که سیستم محاسباتی فرامتنی صفر و یک است و نه دهدهی. و این منطقی است که در تمامی هستی جریان داشته است ( پیش از آن که انسان هوشمند اعداد را اختراع کند).
جالب اینجاست که بدانید خود مغز انسان براساس سیستم صفر و یک کار می کند ، گردش تمامی کهکشانها و اتمها هم.

سیستم دهدهی و اعدادی که ما با آنها ریاضیات را ساخته ایم ، محصول ذهن هوشمند انسانها بوده است در طول تاریخ ، درست برخلاف تورات که اعداد را نازل شده از آسمان میداند. ( می گویند یهودیان در اقتصاد بسیار موفق هستند. فراتر از تصور قالبی این حرف ، شاید ریشه این تصور در اختصاص آیاتی بسیار از تورات به اعداد داشته باشد و این باور یهودیت که اعداد را خدا خلق کرده است.)



فارغ از اینکه انسانها با چه شمارگانی بخواهند کار کنند ، تفاوت کار با این دو سبستم، نگرش و سبک زندگی انسانها را بصورتی بنیادین تغییر می دهد.

از روز اول که کودک به مدرسه می رود به او یاد می دهند که این دو سیب با جمع آن دو سیب دیگر می شود چهار سیب. یا بصورتی دیگر یاد می دهند که اگر این دو سیب را برابر آینه بگذارید می شود چهارسیب. اما هرگز به او یاد نمی دهند که اگر یکی از این دو سیب کرمزده یا کال باشد، تکلیف چیست؟ ریاضیات دهدهی صرفا با کمیتها سر و کار دارد و نه با کیفیت ها.
همین سیستم آموزشی باعث می شود ما به انسانها ، جانوران و سایر پدیده های هستی نیز در قالب اعداد نگاه کنیم. هرسال آموزش و پرورش در تمامی دنیا به جای آن که برشکوفایی درونی فرد فرد کودکان و نوجوانان توجه کند به این می اندیشد که چه تعداد از کودکان از پایه اول به دوم و سوم و همینجور بروند تا پایه دوازدهم و بعد دانشگاه. درحقیقت آموزش و پرورش به فکر تولید انسانهایی یک شکل است نه انسانهایی با هویت های متمایز.

در جامعه هم قضیه برهمین منوال است. وقتی که کارشناسان می خواهند وضعیت رفاهی جامعه ای را تبیین کنند یا دولتها می خواهند سیاستهای اقتصادیشان را تنظیم کنند از میزان درآمد سرانه، درصد باسوادی ، میزان تولید ناخالص ملی و غیره سخن می گوینپ و هرگز به کیفیت خوشبختی یا رضایت از زندگی یا میزان شادی و شوق اشاره نمی کنند.

انسانها هم عادت کرده اند به این روش و درنتیجه دوست دارند میزان خوشبختی خود را با تعداد واحدهای پول یا خانه یا ماشین یا هرچیز دیگر بسنجند ، آن هم در مقایسه با دیگران. چون بدون مقایسه شمارش دهدهی قابل ارزیابی نیست.

ساده ترین کار برای آدمها تبدیل پدیده ها به زبان ریاضی است. این مساله در جوامع مدرن آنقدر حالت افراط به خود گرفته است که فروغ به زبان طنز و در بی رحمانه ترین نقد ممکن به نگرش محاسباتی انسانها می گوید:

" فاتح شدم
خود را به ثبت رساندم
خود را به نامی، در یک شناسنامه، مزین کردم
و هستی ام به یک شماره مشخص شد
پس زنده‌باد ۶۷۸
صادره از بخش ۵ ساکن تهران."



حقیقت این است که هستی را اگر می خواهیم چنان که هست دریابیم و از زیستن لذت ببریم راهی جز این نداریم که سیستم شمارگانی خود را نیز بر همان سیستمی منطبق کنیم که هستی با آن کار می کند : یعنی سیستم صفر و یک ، همان سیستمی که کامپیوترها با آن کار می کنند ، همان سیستمی که نورون ها با آنها پیامهارا منتقل می کنند و همان سیستمی که جانداران با آن آشنایند: یعنی بودن و نبودن.

در سیستم صفر و یک هر چیزی یا هست یا نیست و حالت میانه ای وجود ندارد ، و همین موضوع باعث می شود هر پدیده ای فقط و فقط با خودش مقایسه شود و لاغیر.

عامل تمامی ناآرامی های درونی انسان مقایسه است، مقایسه ای حاصل کمی سازی پدیده هایی اساسا کیفی ، که شادی و خوشبختی را از او بازستانده است.

انسان اگر می خواهد دوباره به آرامش نخستینش برگردد نخستین کار بنیادینش این خواهد بود که درکنار سیستم اعداد دهدهی ، به سیستم صفرویک نیز حواسش باشد. سیستمی که هستی با آن کار می کند و عامل اصلی کشف حقیقت هستی است.

بودن یا نبودن:
بحث در این نیست،
مساله این است.
#انوش

@faramatni