Get Mystery Box with random crypto!

@faramatni زندگی رحیم قمیشی در مکتب هندوئیسم آدم‌ها نمی‌میر | فرامتنی

@faramatni

زندگی

رحیم قمیشی

در مکتب هندوئیسم آدم‌ها نمی‌میرند بلکه با مرگ در جسم دیگری حلول می‌کنند، یعنی با شخصیت دیگری دوباره متولد می‌شوند، همان اعتقاد به تناسخ.
ممکن است به‌صورت یک حیوان متولد شوند، یا به شکل انسانی که دوست داشته‌اند. شاید به همین دلیل خیلی با حیوانات و طبیعت مهربانند و از طرفی هم فقرا خیلی راحت با زندگی فقیرانه‌شان کنار می‌آیند، آنها باور دارند با این ترتیب در زندگی دوباره احتمال اینکه پولدار خلق شوند خیلی زیادتر است!

نمی‌دانم، این تداوم زندگی در اعتقاد آنها همان بهشت ماست؟ اما خیلی دلم می‌خواهد خدا یک بار دیگر فرصت زندگی را به افرادی که نتوانسته‌اند خوب زندگی کنند بدهد.

من خیلی فکر می‌کنم اگر خدا آن دنیا با خوشرویی با من برخورد کرد و اجازه داد بین بهشت و زندگی دوباره، یکی را انتخاب کنم، آن موقع چه کنم. غافلگیر نشوم و نگویم حالا مدتی فرصت بده تا بیشتر فکر کنم!

البته که بهشت اگر اینترنت نداشته باشد، اگر امکان انتخاب درش باشد، امکان سرپیچی و گناه، امکان بحث و کشف و مطالعه نداشته باشد برایم هیچ جذبه‌ای ندارد. اما در زندگی دوباره هم، اگر قرار باشد باز در جایی متولد شوم که همین زندگی‌ام شود، پر از دلهره، پر از حسرت، پر از نگرانی شک ندارم حالم باز بد خواهد شد، و باز تقاضای زندگی‌ای دیگر!

امروز فرصتی شد و متنی که فردا باید با خدا مطرحش کنم را اماده کردم؛
خدایا!
من خیلی دوست دارم در زندگی آینده، یک نوازنده پیانو باشم، از آن پیانیست‌ها که با چشم بسته هم می‌توانند بهترین آهنگ‌ها را بنوازند.
جایی مرا دوباره خلق کن که پیانو هم باشد. آموزشش ممنوع نباشد، کنسرتش منع نداشته باشد.
آن وقت می‌توانم خیلی‌ها را به کنسرت‌هایم بیاورم و به آنها بفهمانم زندگی چقدر با هنر قشنگ‌تر می‌شود.
قول می‌دهم پول زیادی نگیرم تا همه بتوانند بیایند کنسرتم. به همه هم خواهم گفت چشم‌هایشان را موقع نواختن من ببندند.
تازه چراغ‌ها را هم خاموش کنند...
می‌دانی که چه معرکه‌ای خواهد شد!

خدایا دوست دارم در زندگی آینده‌ام، جایی به‌دنیا بیایم که هیچ روحانی‌ای مسئولیت اجرایی نداشته باشد، نه کشیش مسیحی، نه راهب بودایی، نه خاخام یهودی، و نه آخوند مسلمانی.
من زندگی اولم همینطوری به فنا رفت! با روحانیونی که فکر می‌کردند همه پاسخ‌ها را دارند و هیچ نمی‌دانستند.
با کسانی که فکر می‌کردند راه بهشت را بلدند و نمی‌دانستند زندگی آن دنیا هم برای همانهایی است که بلدند از این دنیا بهره بگیرند.

خدایا من قول می‌دهم در زندگی آینده‌ام در همان جوانی‌ تصمیمات مهمم را بگیرم. نمی‌گذارم نزدیک شصت سالگی بفهمم بسیاری از راه‌ها را اشتباه آمده‌ام و به یک زندگی تکراری مبتلا شده‌ام. نمی‌گذارم دیر بفهمم می‌توانم خیلی چیزها را تغییر بدهم، دیر بفهمم چقدر می‌توانم خودم را تغییر دهم.

در زندگی آینده‌ام خواهم رفت جایی که پس از هشت یا ده ساعت کار کردن، یا پس از بازنشستگی نخواهم باز نگران یک لقمه نان، نگران درمانم باشم. جایی که انسان‌ها عزت داشته باشد، حق داشته باشد، حق اعتراض، حق بیان نظراتشان، حق داشتن هر اندیشه‌ای، نخواهند تظاهر کنند به چیزی که نیستند.

خدایا اگر به من فرصت زندگی دوباره بدهی، این بار حتما دو زبان را یاد می‌گیرم، دیگر نمی‌خواهم یک بعدی بار بیایم، حتما با افراد نادان جدل نخواهم کرد، حتما به طبیعت بیشتر اهمیت خواهم داد، وقتم را صرف قواعد و عرف‌ و مسلک‌ها و ظاهر زندگی گذشتگانم نکنم.

خدایا
من این بار کاری به حرف هیچکس نخواهم داشت، هیچ موجود زمینی را مقدس نخواهم پنداشت، این بار دنبال محبت خواهم گشت، جایی نمی‌روم که فکر کنند همه دنیا دشمنند، فکر کنند همه منحرفند، می‌روم جایی که اینترنت آنجا در سیطره کسی نباشد، نخواهم عمرم را صرف پیدا کردن فیلتر شکن کنم.
خدایا من نمی‌خواهم در زندگی آینده‌ام جایی باشم که دروغ‌هایش بیشتر از صداقتش باشد، حاکمانش خود را استثنا ندانند، انسان‌ها مزه برابر بودن با هم را ببرند، اسمش هر چه می‌خواهد باشد، برایم مهم نیست.

من به خدا خواهم گفت؛
خدایا من قبلا در ایران بوده‌ام، ایران پس از انقلاب سال ۵۷، ایرانی که بعضی به جایم تصمیم می‌گرفتند، ایرانی که تحقیر می‌شدم، امکان زندگی را آنطور که دوست داشتم نداشتم...
خدا حتما خودش کمکم می‌کند.
دوباره به ایران نمی‌فرستدم
دوباره به کشوری با حکومت دینی نمی‌فرستدم
اجازه می‌دهد یک بار هم زندگی کنم
زندگی با انتخاب
زندگی با عصیان
زندگی با عشق
زندگی با زیبایی
زندگی با آرامش
زندگی...
زندگی!

@faramatni