Get Mystery Box with random crypto!

⁠⁣#معرفی_کتاب ----- The myth of normal - Gabor Mate ⁣در دهه‌ی | FaridHub | فریدهاب

⁠⁣#معرفی_کتاب
-----
The myth of normal - Gabor Mate

⁣در دهه‌ی نود میلادی، در کلینیکی در کلیولند آمریکا پدیده‌ی عجیبی مشاهده شد. تیم پرستاری این کلینیک می‌تونستن اکثر موارد تشخیص بدن که چه کسی به بیماری ALS مبتلا می‌شه و چه کسی نه، و جالب این بود که تماس کوتاهی با بیماران داشتن: ALS یک بیماری خودامینی مخربه که سلولهای عصبی در مغز و ستون فقرات رو نشانه میگیره.

این پرستارا میومدن رو برگه‌ی بازدید از مریض می‌نوشتن که:« خیلی خوب و مهربونه، احتمالا ALS داره». یا «اصلا اخلاق خوبی نداره، احتمال کم دار که دچار ALS بشه». این توصیفات یک خطی که با تعجب و حیرت نورولوژیست‌ها همراه بود اکثر اوقات وضعیت بیمار و آینده‌ی او رو درست پیش‌بینی می‌کرد.

طی یک دهه‌ی پس از این ماجرا، اغلب تحقیقات انجام شده در این حوزه مشاهدات این پرستاران رو از نظر علمی تایید کردند. حتی مقاله‌ای منتشر شد با این اسم که «افراد دچار ALS معمولا آدم‌های خوبی هستن». اما چطور یک خصیصه‌ی انسانی همچون مهربون بودن می‌تونست به تشخیص یک بیماری کمک کنه؟

اینجا کتابی رو معرفی کردم از پزشک معروفی به اسم گابور ماته Gabor Mate که میگه جواب در تروما و استرس مداوم پیدا میشه. در حقیقت، این فاکتورها اغلب باعث و بانی تمامی مریضی‌های ما هستند. دکتر ماته تاکید داره که محیط و جامعه تاثیر زیادی در بیماری‌های ما دارند و نباید ما امراض رو بطور مستقل و بطور واحد نگاه کنیم. در عوض، افراد مریض یک «هشدار واضح» هستند درباره این نکته که چیزی که ما به اسم نرمال در فرهنگ می‌بینیم در حقیقت نه سالم است نه طبیعی. و موارد غیرنرمال، همچون اعتیاد، ناسلامتی ذهنی و مریضی، در حقیقت واکنشی طبیعی به شرایط تروما و استرسی هستند که ما آنها را بطور مرتب تجربه می‌کنیم.

⁣جنگ و جدل مابین وابستگی و اصالت

در کتاب دکتر گاته تعریف می‌کنه که یک دختر ۲۷ ساله‌ی کره‌ای بود که مریضی خودایمنی سختی به اسم scleroderma داشت. جایی که بافت پوست در نقاط اتصالی بدن خیلی سفت و سخت می‌شه. بستری‌ش کردن و کامل فلج شده بود طوری که نمی‌تونست حرکت کنه. وضعیت چنان بدی که آرزوی مرگ می‌کرد. وضعیت جسمی‌ش دکترها رو ترسونده بود و پس از جلسه‌های مداوم، سعی کردن دنبال جوابی در کودکی این دختر بگردن.

این دختر در کره به دنیا اومده بود و در شش ماهگی به یتیم‌خانه تحویل داده شده بود. یک زوج آمریکایی سرپرستی‌ش رو به عهده می‌گیرن و از بخت بد، در یک شرایط خیلی خشک و خشن بزرگش می‌کنن. برای سالها، پدر او رو بارها مورد تعرض جنسی قرار داده بود - خاطراتی که دختر حتی نمی‌خواست به یاد بیاره.

رویارویی با این گذشته‌ی تلخ برای این دختر کره‌ای بسیار سخت و دردناک بود. برای فرار از به یاد آوردن این خاطرات، به یک آدم آهنی در کار تبدیل شده بود؛ به شکلی که بسیار سخت کار می‌کرد و پیش میومد که کار بقیه افراد در محل کار رو هم انجام می‌داد. هرچند که مریضی این دختر یک مریضی نادره اما داستان و سرگذشتش متاسفانه نادر نیست. این دختر هم همچون دیگر مریضان کلینیک کلیولند، خصایصی از خود نشون می‌داد که بسیار عجیب بود: خیلی اهل این بود که خودش رو برای دیگران قربانی کنه، احساسات منفی (همچون خشم) رو سرکوب می‌کرد و بطور ویرانگری پذیرش و چهره‌ی مثبت براش در جامعه مهم بود؛ این خصایص رو دیگر بیماران خودایمنی هم داشتند.

⁣برای دکتر ماته این وضعیت نمایانگر تقابل دو نیاز بنیادین بشری بود: وابستگی و اصالت. وابستگی همون نیاز ماست برای عشق ورزیدن و نزدیکی احساسی. اما در عین حال، ما نیاز داریم که نویسنده‌‌ی زندگی خود باشیم که این از درک عمیق ما از اصالتی میاد که به خودمون می‌دیم.

در کیس این دختر کره‌ای، ترومای جدایی و تعرض جنسی آنقدر دردناک و هشداردهنده بود که او رو مجبور کرده بود بطور کامل از خاطرات و خود احساسی‌اش جدا بشه. در برهه‌ای احساس کرده بود که سخت کار کردن و مفید بودن راه امنیه برای اینکه بتونه در جامعه مورد پذیرش واقع بشه.

به این مورد میگن جدایی فردی: شما بخش‌هایی از خودتون رو قبول می‌کنید و بخش دیگری رو به کل منکر می‌شید. وقتی این دختر یاد گرفت که دوباره به اون بخش‌های تاریک زندگی‌ش متصل بشه و اونا رو قبول کنه، حالش کم کم خوب شد. امروز پس از چند سال، دیگه دارویی نمی‌خوره، مسافرت میره و حتی کوهنوردی می‌کنه.

------
@faridhub