Get Mystery Box with random crypto!

Fatima Ranjbari

لوگوی کانال تلگرام fatimaranjbari — Fatima Ranjbari F
لوگوی کانال تلگرام fatimaranjbari — Fatima Ranjbari
آدرس کانال: @fatimaranjbari
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 238
توضیحات از کانال

آیدی اینستاگرام:
ranjbarifatima

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-07-04 15:55:01 ای جفتِ فتحِ آسمان کرده!
یک زندگی به من بدهکاری
یک عمرِ خوب از تو طلب دارم
یک عمرِ خالی از خودآزاری

یک پانزده‌ سالِ بدون درد
بی ‌خودخوری، بی آه، بی ‌ناله
بی بارشِ خونِ دل از چشمِ
تازه‌عروسِ بیست و دو ساله

بر سفرۀ بی‌برکتت یک عمر
خون جای نان و آب می‌خوردم
تا خون قلبم را بیاشامم
در سفرۀ تو‌ دست می‌بردم

یک عمر دور از عشق سر کردم
با خودخوری، با آه، با ناله
چل‌ساله شد در حجلۀ غربت
تازه‌عروس بیست و دو ساله

تو سال‌ها با سایه‌ها هم‌دست
در کشتنِ خورشیدهای من
من با خودم بی‌رحم‌تر از تو
من با تو هم‌پیمان در این کشتن

یک عمرِ دیگر از تو می‌خواهم
یک عمر، بی گریه به سر بُردن
از نو جوانی، زن شدن از نو
یک عمر، بی خونِ جگر خوردن

ای ایستاده با غرور عمری
بر نردبانِ شانه‌های من!
گردن‌فراز قلۀ تاریخ!
ای پاگرفته در همین دامن!

ای رفته از دل، رفته از خاطر!
افتاده طعمت از دهان من
صدها سخن دارم، ولی بگذار
ناگفته مانَد داستان من!
#فاتیما_رنجبری ۱۳۹۸
144 viewsفاتیما رنجبری, edited  12:55
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 00:43:15 به من نفرین که از تو دلِ دل‌کندنم نیست
از این سقف نفس‌کُش توان رفتنم نیست

در این تاریک‌خانه نمی‌خواهم بمانم
که عشق، آن آفتابِ همیشه روشنم، نیست

اسیرِ خارزارم، کجا باید گریزم؟!
اسیرم، هیچ راهی به‌سمتِ گلشنم نیست

کجا باید گریزم؟ مگر این زندگانی
همین باری که افتاده روی گردنم، نیست؟!

چنان تاریک‌ و تلخم که دیگر هیچ امیدی
به خورشیدی که آرد سر از پیراهنم نیست

شدم مرداب و دیری‌ست که حتی ردّ موجی
از آن دریایِ طوفانیِ مردافکنم نیست

پس از عمری دویدن، رسیدم به بُریدن
به‌جز دیوار، پشتِ دری که می‌زنم نیست

بگیر از من جنون را، کلاف غرق خون را
که دل می‌بندم، اما دلِ دل‌کندنم نیست...

۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
373 viewsفاتیما رنجبری, edited  21:43
باز کردن / نظر دهید
2022-04-16 00:22:50 سیاه بود و زمستان هر چهل بهار تو فاتیما!
نبود جز غم تنهایی کسی کنار تو فاتیما!

تمام عمر تو در غربت، گذشت با غم و با حسرت
نه آمد اسب سفید از راه، نه آن سوارِ تو فاتیما!

که آنچه بر قلم از رنجت هماره رفته و خواهد رفت
نبود و نیز نخواهد شد، یک از هزارِ تو فاتیما!

هزار مرتبه پا خوردی، هزار مرتبه روییدی
که کم شدی و نشد کم از تو آن وقار تو فاتیما!

خراب و خرد و پر از رنجی، خرابه‌ای و پر از گنجی
مباد کنجِ اتاق تو شود مزار تو فاتیما!

نمان در آینۀ دیروز، در آن خرابۀ فرصت‌سوز
هزار پنجره هست امروز در اختیار تو فاتیما!

بلند شو! بتکان از خود جنازۀ زن قبلی را
که مرده‌ای بشود زنده به ابتکار تو فاتیما!

دوباره زندگی از سر گیر، که در لباس جدیدی عشق
نشسته بر درِ این خانه، در انتظار تو فاتیما!

۲۷ فروردین ۱۴۰۱
382 viewsفاتیما رنجبری, 21:22
باز کردن / نظر دهید
2022-04-06 11:23:59 با رنج بی‌عشقی به سر بردم زمانم را
رنجی که می‌سوزاند مغز استخوانم را

پیش از تو دزدیدند دستانِ چه بسیاران
از من تمام سهم من از آسمانم را

هم غنچه‌های نوجوانم را لگد کردند
همه ساقه‌های نازک و ترد و جوانم را

گنجشک بودم که دم طوفان شکست آخر
هم بال پرواز مرا، هم آشیانم را

تا آمدی تو، صبح آمد، ذره ذره کشت
خورشید تو فانوس‌های نیمه‌جانم را

از عشق‌ها نه، از توهم‌های پیش از تو
خالی شدم، پر کرد عشق تو جهانم را

در آسمان آبی چشمت رها کردی
قلبِ اسیرِ توی دست این و آنم را

از آنچه که بر من گذشته حرف‌ها دارم
بنشین که در گوشت بخوانم داستانم را

بنشین که دردم استخوان‌سوزست و مدت‌هاست
واکرده بند از بندم و بسته دهانم را

بنشین بگویم، گرچه به گفتن نمی‌آید
دردم بریده هم زبان و هم امانم را

ای آنکه سرریز یقین کرده‌ پس از عمری
عشقش دلِ به اهلِ دنیا بدگمانم را

ای بندِ آغوش عزیزت عین آزادی
بسپار به قلاب عشق خویش جانم را

فاتیما رنجبری، فروردین ۱۴۰۱
448 viewsفاتیما رنجبری, edited  08:23
باز کردن / نظر دهید
2022-03-19 11:36:49 @fatimaranjbari
316 viewsفاتیما رنجبری, edited  08:36
باز کردن / نظر دهید
2022-03-15 10:10:07 به زنان ایران و افغانستان و به امید رهایی:

من ضجه‌های مهسَتی هستم
از حجره‌ای دلگیر در گنجه
با دست و پای عاصی از زنجیر
با روحی از نامردمی رنجه

با ناله‌هایم همچنان رنجور
از کوچه‌های گنجه می‌آیم
آوخ که ده قرن است بر دیوار
دیونه‌آسا پنجه می‌سایم

جنت به نام من سند خورده
اما خودم دوزخ‌نشین هستم
ده قرن از حبسم گذشت و من
زندانیِ زندان دین هستم

قلاده‌ای بر گردنم انداخت
دستت به نام نامی مادر
قدیسه‌ام خواندی و سوزاندی
از زندگی سیر آمدم دیگر

قول بهشت زیر پای تو
پرپر شدن در این جهنم شد
من به تو بخشیدم جهانم را
سهم من اما از تو ماتم‌ شد

هفت آسمان مال تو، بعد از این
بگذار من روی زمین باشم
دیگر نمی‌خواهم بهشتت را
بگذار من دوزخ‌نشین باشم

من زخمی‌ام، تو با من و زخمم
همراه باش و فکر مرهم کن
یا آفتابم و باش و با من باش
یا سایه‌ات را از سرم کم کن!
#فاتیما_رنجبری

ما را به دم‌ پیر نگه نتوان داشت
در حجرۀ دلگیر نگه نتوان داشت
آن را که سر زلف چو زنجیر بود
در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت
#مهستی_گنجوی
420 viewsفاتیما رنجبری, edited  07:10
باز کردن / نظر دهید
2022-03-13 17:37:45 دل داده است او به زنی دیگر
ساکن شده‌ست در وطنی دیگر
روح است و رفته در بدنی دیگر

دنیا که اعتبار ندارد...
#فاتیما_رنجبری
267 viewsفاتیما رنجبری, 14:37
باز کردن / نظر دهید
2022-03-11 08:52:48 نرو، یک لحظه کنارم بنشین
نیمۀ شب که دمِ رفتن نیست
شهر در دام سیاهی‌ست هنوز
کورسویی به هوا روشن نیست

نگرانم بروی گم بشوی
نگرانم که دل از من بکنی
رفتم از دست و ندیدم یک عمر
پس از این رفتن‌ها آمدنی

دست‌های غزل‌آلودت کو؟
که به تو مثل هوا محتاجم
که به دستان تو من بیشتر از
رحمت و لطف خدا محتاجم

ابرم و نیستم امشب دیگر
آن زنِ هرشبۀ دلخواهت
فرصتی باش که سر بگذارم
روی آن شانۀ باران‌خواهت

سال‌ها سال زدم تن به قفس
مادری بست به من راه نجات
خون به دل کرد مرا آن‌همه سال
زندگی در هپروت کلمات

زن نبودم، تن بی جان بودم
تنِ بی جانِ نفس‌گم‌کرده
آرزوهایش را یک عمر تمام
پاخورِ صحبت مردم کرده

پاک خالی شدم از خود عمری
تا به دست آورم او را، هیهات!
دست و پاها زدم اما افسوس
بسته از هر جهتم راه نجات
.
.
تو درخت منی و مدت‌هاست
منِ گنجشک دچارت شده‌ام
بغلم کن که دلم می‌خواهد
گم‌ شوم در تو و پیدا نشوم

گم شوم تا که فراموش کنم
سال‌ها آن‌همه جان کندن را
که فراموش کنم عمری بست
آه راهِ نفس این زن را

گم شوم در تو و در آغوشت
به فراموشیِ دنیا بروم
که در آغوش تو یک بار دگر
دوست دارم متولد بشوم

#فاتیما_رنجبری، آبان ۱۴۰۰
321 viewsفاتیما رنجبری, edited  05:52
باز کردن / نظر دهید
2022-03-08 01:01:36 درود بر دوستان نازنینم
مدت‌های مدیدی است که این کانال تقریباً غیرفعال شده و‌ بیشتر محل بایگانی شعرها و دکلمه‌های من است تا فضایی برای انتشار شعرها و نوشته‌های جدیدم. امشب که بنابر ضرورت چرخی در کانال می‌زدم، شرمندۀ ۲۶۷ نفر عزیزِ وفاداری شدم که از آن هزار و خورده‌ای عضو قدیم باقی و برجا مانده‌اند و‌ شاید همچنان پیگیر و مشتاق خواندن شعری، غزلی، دغدغه‌ای در این صفحه و به قلمِ این شاعرِ بی‌نظمِ حواس‌پرتِ همیشه پرمشغله‌.
تلاش خواهم کرد که از این پس بیشتر اینجا باشم و دست‌بوس مهربانی و وفای شما دوستان بی‌نظیرم هستم.
فاتیما رنجبری ۱۴۰۰/۱۲/۱۷
294 viewsفاتیما رنجبری, edited  22:01
باز کردن / نظر دهید
2021-10-26 14:24:24 #لالایی
شعر و دکلمه مشترک:
#علی_اکبر_یاغی_تبار
#فاتیما_رنجبری

میکس و مستر:
#محمد_رئوفی

@aliakbaryaghitabar
@Deklamaphone
@fatimaranjbari
593 viewsفاتیما رنجبری, edited  11:24
باز کردن / نظر دهید