Get Mystery Box with random crypto!

کافه نادری

لوگوی کانال تلگرام fatimasiahati — کافه نادری ک
لوگوی کانال تلگرام fatimasiahati — کافه نادری
آدرس کانال: @fatimasiahati
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 197
توضیحات از کانال

برایم از روشنایی بگو
عزیزم
خورشید را با چشمهایت روشن کن
کافه نادری کانال شعر و موسیقی
برای ارتباط با ادمین و ارائه نظرات و پیشنهادات
@siahati

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-07-26 17:39:29
17 viewsفاطیما سیاحتی, 14:39
باز کردن / نظر دهید
2022-07-24 19:39:04 #عاشقانه
خواننده #آزاده_حجت
آهنگساز #ارشک_رفیعی
شعر #شاملو

@fatimasiahati
41 viewsفاطیما سیاحتی, 16:39
باز کردن / نظر دهید
2022-07-24 19:37:51 چراغی به دست‌ام چراغی در برابرم.
من به جنگِ سیاهی می‌روم.
 
گه‌واره‌های خسته‌گی
                        از کشاکشِ رفت‌وآمدها
                                                    بازایستاده‌اند،
و خورشیدی از اعماق
کهکشان‌های خاکستر شده را روشن می‌کند.
 
فریادهای عاصیِ آذرخش ــ
هنگامی که تگرگ
                     در بطنِ بی‌قرارِ ابر
                                           نطفه می‌بندد.
و دردِ خاموش‌وارِ تاک ــ
هنگامی که غوره‌ی خُرد
                             در انتهای شاخ‌سارِ طولانیِ پیچ‌پیچ جوانه می‌زند.
فریادِ من همه گریزِ از درد بود
چرا که من در وحشت‌انگیزترینِ شب‌ها آفتاب را به دعایی نومیدوار طلب می‌کرده‌ام

تو از خورشیدها آمده‌ای از سپیده‌دم‌ها آمده‌ای
تو از آینه‌ها و ابریشم‌ها آمده‌ای.

در خلئی که نه خدا بود و نه آتش، نگاه و اعتمادِ تو را به دعایی نومیدوار طلب کرده بودم.
 
جریانی جدی
در فاصله‌ی دو مرگ
در تهیِ میانِ دو تنهایی ــ
[نگاه و اعتمادِ تو بدین‌گونه است!]

شادیِ تو بی‌رحم است و بزرگ‌وار
نفس‌ات در دست‌های خالیِ من ترانه و سبزی‌ست

من
برمی‌خیزم!

چراغی در دست، چراغی در دل‌ام.
زنگارِ روح‌ام را صیقل می‌زنم.
آینه‌یی برابرِ آینه‌ات می‌گذارم
تا با تو
       ابدیتی بسازم.
A light in my hand
a light across from me
I go to war with blackness.

The cradles of exhaustion
have halted
the back-and-forth of their rocking,
and a sun from the depths
illuminates galaxies turned ash-grey.
Subversive blasts of the lightning —
all the while hail
in the hyperactive womb of the cloud
is conceived.

And the imperceptible hurt of the vine —
as small, unripe grapes
sprout at the outer end of its long, coiling boughs.

My scream was aimed entirely at the evasion of hurt
for I would, in the most appalling of nights, seek out the sun
with a disheartened prayer.

You have come from the suns, have come from the daybreaks
you have come from the mirrors and from the silken cloths.

In an abyss without God or fire, I sought out your gaze and your
confidence with a disheartened prayer.
A serious matter
in the breach between two perishings
in the void between two solitudes —
(your gaze and your confidence is of this caliber!)

Your delirium is merciless and exalted
your breath within my bare hands is rhapsody and greenness

I arise!

A light in my hand
a light in my heart
I polish the rust off my soul
and place a mirror across from your mirror
so as to create an eternity of you.

#احمد_شاملو

برگردان به انگلیسی: #جیسون_بهبک_محقق | Jason Bahbak Mohaghegh |
از کتاب: Born Upon the Dark Spear"‌| Contra Mundum Press 2015 |
دوم مرداد، سال‌روز درگذشت «احمد شاملو»‌ست. [۲۱ آذر ۱۳۰۴ -- ۲ مرداد ۱۳۷۹]
@fatimasiahati
38 viewsفاطیما سیاحتی, 16:37
باز کردن / نظر دهید
2022-07-24 19:35:06 دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم
دلت را می‌بویند
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
و عشق را
کنارِ تیرکِ راه‌بند
تازیانه می‌زنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

در این بُن‌بستِ کج‌وپیچِ سرما
آتش را
به سوخت‌بارِ سرود و شعر
فروزان می‌دارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
آن که بر در می‌کوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابان‌اند
بر گذرگاه‌ها مستقر
با کُنده و ساتوری خون‌آلود
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
و تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند
و ترانه را بر دهان

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

کبابِ قناری
بر آتشِ سوسن و یاس
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
ابلیسِ پیروزْمست
سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است

خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.
#احمد_شاملو

@fatimasiahati
37 viewsفاطیما سیاحتی, 16:35
باز کردن / نظر دهید
2022-07-23 18:55:04 #موسیقی

Alper Kömürcü: اثری از
نام اثر:Çığ Gibi
@fatimasiahati
41 viewsفاطیما سیاحتی, edited  15:55
باز کردن / نظر دهید
2022-07-23 18:40:08
انتشار دو شعر از من در مجله‌ی الکترونیکی ادبیات و اندیشه جن‌زار / ۳۱ تیر ۱۴۰۱
با سپاس از دست‌اندرکاران این مجله به ویژه خانم فریبا حمزه‌ای عزیز
http://jenzaar.com/2022/07/22/%d8%af%d9%88-%d8%b4%d8%b9%d8%b1-%d8%a7%d8%b2-%d9%81%d8%a7%d8%b7%db%8c%d9%85%d8%a7-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%ad%d8%aa%db%8c/
39 viewsفاطیما سیاحتی, 15:40
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 15:50:45 ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مستی فزاید
مرا حق از می عشق آفریده‌ست
همان عشقم اگر مرگم بساید
منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می به جز مستی چه آید
#مولوی


@fatimasiahati
83 viewsفاطیما سیاحتی, 12:50
باز کردن / نظر دهید
2022-07-12 10:15:46
96 viewsفاطیما سیاحتی, 07:15
باز کردن / نظر دهید
2022-07-12 10:14:45 نان را از من بگیر، اگر می‌خواهی،
هوا را از من بگیر، امّا
خنده ات را نه.

 
گل سرخ را از من مگیر
سوسنی را که می‌کاری،
آبی را که به ناگاه
در شادی تو سرریز می‌کند
موجی ناگهانی از نقره را
که در تو می‌زاید

 
از پس نبردی سخت بازمی گردم
با چشمانی خسته،
که دنیا را دیده است

بی هیچ دگرگونی،
امّا خنده ات که رها می‌شود
و پرواز کنان در آسمان مرا می‌جوید
تمامی درهای زندگی را
به رویم می‌گشاید.

 
عشق من، خندۀ تو
در تاریک ترین لحظه‌ها می‌شکفد
و اگر دیدی به ناگاه
خون من بر سنگفرش خیابان جاری ست
بخند زیرا خنده تو
برای دستان من شمشیری است آخته

 
خندۀ تو، در پاییز
در کنارۀ دریا
موج کف آلوده اش را
باید برفرازد
و در بهاران، عشق من،
خنده ات را می‌خواهم
چون گلی که در انتظارش بودم،
 گل آبی،گل سرخ کشورم که مرا می‌خواند

 
بخند بر شب
بر روز، بر ماه،
بخند بر پیچاپیچ خیابان های جزیره،
بخند بر این پسر بچه کمرو که دوستت دارد 
امّا آنگاه که چشم می‌گشایم و می‌بندم،
آنگاه که پاهایم می‌روند و بازمی گردند،
نان را، هوا را،
روشنی را، بهار را،
از من بگیر
امّا خنده ات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم.

#پابلو_نرودا
برگردان :
#احمد_پوری

@fatimasiahati
120 viewsفاطیما سیاحتی, 07:14
باز کردن / نظر دهید
2022-07-12 09:56:46
امروز ۱۲ جولای،زادروز شاعر بزرگ قرن بیست، پابلو نرودای شیلیایی است.شاید بتوان ادعا کرد که او از میان شاعران معاصر ،پر خواننده‌ترین و محبوب‌ترین شاعر دنیاست.
نرودا شاعر محبوب من هم هست و منتخبی از اشعار او را به فارسی برگردانده‌ام با نام «هوا را از من بگیر خنده‌ات را نه»نشر چشمه چنین برمی‌آید که بر دل دوستداران شعر در کشورم نشسته و آمار چاپ آن تا امروز ۵۷ بار تجدید چاپ است در دو قطع رقعی و جیبی.خاطرات او را هم به نام اعتراف به زندگی به فارسی برگردانده‌ام که نشر چشمه آن را چاپ کرده و نرودا دوستان از آن استقبال کرده‌اند.
پست امروز شعری از او به نام «بانو »ست که تقدیمش می‌کنم به دوستدارانِ شعر و نرودا.
احمد پوری

@fatimasiahati
90 viewsفاطیما سیاحتی, edited  06:56
باز کردن / نظر دهید