بیرون کبوتران همهجا را گرفتهاند پیداست این از بَقبَقوی شادی | [اَبلَه]
بیرون کبوتران همهجا را گرفتهاند پیداست این از بَقبَقوی شادی و شیدایی پیداست این از فوج فوج بال، بال، که انگار در خواب حبس میزَنَدَم باد، باد، باد، پیداست این بیرون کبوتران همهجا را گرفتهاند آن سوی میله، شب همهجا، چون روز! این سوی میله، روز چنان چون شب