رگبارِ نگاه تو، اگر به تن من بزند، جای خیابانهای خانهخراب، ج | Forstory
رگبارِ نگاه تو، اگر به تن من بزند، جای خیابانهای خانهخراب، جنگلهای بیبلا میروید. من برای بلاهای تو آمادهام، برای طوفان اخم تو ، برای آتشسوزی دستانت، برای سیلِ سایهات، برای تبِ یاغی بوسهات، برای زلزلهی زُل زدنت، برای رگبار گریه کردنت. کاش بلا فقط از سمت تو باشد. کاش به جای فرشتههای سنگدل، تو بلاها را بر سر من نازل کنی. آخر، چه مرگی گواراتر از عشق. تو هم مثل من خوب میدانی که بلاها به عاشقها نزدیک تر است، عاشقها هر جایی که باشند یا روی گسل زلزلهاند یا در مسیر سیلاب. بیا قبل از اینکه به دست بلا بمیریم ، شانهبه شانهی هم، به بلای هم گرفتار شویم. رگبار عشق، ما را رویینتن میکند.