«تبسم» در سکوت شب شب بیپایان خواب دیدم کاغذپران در آسمان میرقصید درهها سرخ از لالهها بودند درهها سرخ از لالهها بودند در قلههای پامیر میپیچید زمزمههای تبسم: آی شب نخواهم رفت از لبها اشک رودم پابرجا صبح در راه است صبح در راه است «صبح بر اسب سپیدش تند میتازد وین شبِ شب، رنگ میبازد» صبح در راه است مسافری در زابل میخواند زیر تیغ کور جلادان: آی شب روز ما هم میآید روز روشن فردا صبح در راه است… @ghawghataban 524 views17:49