Get Mystery Box with random crypto!

چه چیزی اصلاح طلبان را نابود کرد؟ پاسخ این سوال در یک جمله | No

چه چیزی اصلاح طلبان را نابود کرد؟

پاسخ این سوال در یک جمله است: رفتن به راه سیاست انتخاب بین « بد و بدتر» بعنوان کم هزینه ترین راه اصلاحات سیاسی

اصلاح طلبی در ایران متفکران متوسطی را پرورش داد، متفکرانی که هر روز گزاره‌های تکراری و بدون پشتوانه را صرفا به این دلیل که در آن تنها به «هزینه» فکر شده بود، به خورد مردم می دادند. آنها تنبلی فکری شان را به «جنبش بدون خشونت» ، «جنبش گاندی وار» و عبارت های دهان پرکن اما بی اثری مانند اینها وصل می کردند و به خورد مردمی می دادند. آنها متوجه بودند که هر یک ازاین مفاهیم در یک ساختار سیاسی ویژه موثر و معنادار بوده اما آنها نیازمند این مفاهیم بودند تا کنترل برخی لایه های اجتماعی را حفظ کنند. کپی کاری از این ور و آنور کار متفکران اصلاحات بود و در آخرین تلاششان هم به انتخاب بین بد و بدتر رسیده بودند، ناآگاه از اینکه این سیاست وزری آنها را به نیرویی بی فایده و دور انداختنی تبدیل می کند نه نیرویی حاوی قدرت اجتماعی برای اثر گذاری بر سیاست‌ها. دقیقا وضعیتی که اکنون آنها عزایش را گرفته اند.
به سخن دیگر انتخاب بین بد و بدتر، طنابی بود که اصلاح طلبان با افتخار به گردن انداختند تا به پای دار بروند. در این مسیر آنها تمامی پشتوانه اجتماعی و قدرت تاثیر گذاری شان را بر برخی از لایه های اجتماعی از دست دادند اما برای ماندن در قدرت ترجیح دادند از این لایه ها فاصله بگیرند و برای بهره بردن از قدرت سیاسی، به «بدتر» ماجرای انتخاب بین بد و بدتر شبیه تر شوند تا شاید همچنان در بازی قدرت حضور داشته باشند.
پیش تر در کانال از قول ژک رانسیر فیلسوف فرانسوی نوشتیم. ژک رانسیر فیلسوف فرانسوی در تحلیل نیروهای سیاسی جامعه فرانسه در ۲۰ سال گذشته نشان می دهد که چگونه نیروها و احزاب سیاسی در فرانسه برای مقابله با راست افراطی، به شکل فعالی در فرایندی مشارکت کردند که آنها را به تیب جدیدی از راستگرایان افراطی بدل کرد. به سخن دیگر تبدیل سیاست به انتخاب بین بد و بدتر باعث شد که بدها برای مقابله با بدترها، خود را بیشتر شبیه بدترها کنند. بدها سیاست‌های راسیستی تری و امنیتی تری را به اجرا می گذاشتند تا به مردم بگویند به سمت راست افراطی نروید ما خودمان همان سیاست را انجام می دهیم.
این آن چیزی بود که دقیقا برای اصلاح طلبان رخ داد. به سخن دیگر آنها با پای خودشان، نیروی اجتماعی شان را فدای نزدیکی به حاکمیت کردند و حاکمیت آنگاه که دید آنها دیگر حاوی نیروی اجتماعی موثری نیستند، دار را بالا کشید.
گروههایی از اصلاح طلبان و تکنوکرات‌ها و نئولیبرال ها خصوصا نوع کلاب هاوسی شان کم مانده که از ترکیب نامزدهای انتخاباتی تایید صلاحیت شده به گریه بیافتند. آنها چون نمی دانند که باید وضعیت کنونی سیاسی را چگونه تحلیل کنند یا به فحش دادن به «پیرمردهای شورای نگهبان» روی آورده اند یا فحش به «نیروهای امنیتی »، البته جرات هم ندارند که فحشی نثار خامنه ای کنند.
حاکمیت جمهوری اسلامی و بطور مشخص علی خامنه‌ای بعد از دوره محمد خاتمی به این نتیجه رسید که دندان اصلاح طلبی را بکشد، فرایندی زمانبر که به اضمحلال تمامی انرژی موجود در برخی از لایه های اجتماعی انجامید و اصلاح طلبان بطور کامل (بجر ماجرایی ۸۸ که فرایند موقف و شکست خورده ای شد) با این نقشه همراهی کردند.
ماجرای انتخابات ۱۴۰۰ از انتخابات ۹۶ و ۹۲ چندان جدا نیست، الا اینکه اصلاح طلبان خود آرام آرام با پای خود به این دار کشیده شدند و حالا که علی خامنه ای دار را بالا کشیده است آنها تعجب می کنند. اصلاح طلبان انتظار داشتند در همراهی با نقشه انتخاب بین بد و بدتر، این دار را به عقب برانند، غافل از اینکه با از دست دادن نیروی اجتماعی شان، اساسا هیچ منطقی حکم نمی کند که آنها را بعنوان بازیگر نگه داریم. آنها تاریخ مصرف شان به پایان رسیده است چون جامعه تاریخ مصرف آنها را منقضی کرد و قدرت سیاسی کاملا از این فرایند آگاه است.
#انتخابات۱۴۰۰
راه تماس با ما : goftandnooo@gmail.com
@GoftandNO