Get Mystery Box with random crypto!

ضرورت تشکیل جبهه برابری خواهان جلال آل احمد، بیش از ۵۰ سال پ | No

ضرورت تشکیل جبهه برابری خواهان

جلال آل احمد، بیش از ۵۰ سال پیش تشخیصی داد که همچنان صادق است. او گفته بود: «وضع جوری شده است که به جای ایجاد نوعی وحدت ملی، نوعی نقار ملی جانشین گشته که حکومت‌های ما برای استقرار نظم خالی از عدالت خود به آن، چه تکیه‌ها که نمی کنند.» (خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۱۳۹) آل احمد تاکیدش بر جدایی میان ترک و فارس بود اما اکنون می توان تشخیص او را به همه اتنیک-ملیت‌ها در ایران تعمیم داد. واقعیت این است که سیاست اتنیکی دولت مرکزی و گفتمان مسلط هر دوران بر این بوده است که تا می توان جدایی میان مردمان افزایش یابد، چرا که با گسترش جدایی و لاجرم بی اعتمادی است که می توان بر مجموعه‌ای پاره پاره و تجزیه شده به سادگی حکومت کرد. این سیاست اتنیکی نیز ابزارهای مختلفی را برای ساختاری کردن این جدایی بکار گرفته است: از ساختن جک ها و کلیشه های نژادپرستانه، تغییر بافت جمعیتی سرزمینی اتنیک-ملیت‌ها و تاکید بر تفکر فاشیستی ایرانشهری و تقدس زبان فارسی و تجزیه طلب خطاب کردن برابری خواهان تا در فقر رها کردن پیرامون. در این فرایند، رسانه‌های خارج از کشور و ظاهرا اپوزیسیون هم با دنبال کردن روند مرکزگرایانه در خبر و تحلیل عملا به بازتولید این روند در میان عموم مردم مخالف کمک کرده‌اند. سیاست اتنیکی حاکمیت سیاسی، بویژه در زمان انتخابات پررنگ تر می شود، کاندیداهای یکباره یادشان می افتد که ترک و لر بوده‌اند و تلاش می کنند با چند جمله حرف زدن یا لباس آن اتنیک‌ها را پوشیدن رای این مردم را جمع کنند بدون آنکه اساسا درکی ساختاری از تبعیض های اتنیک-ملیتی داشته باشند یا حتی از آن سخن گفته باشند چه برسد که در مدت مسئولیت‌هایشان برای آن کاری کرده باشند. از این منظر این ترکی حرف زدن ها را باید در مسیر همان استراتژی کلی حاکمیت سیاسی تحلیل کرد که می گویند چگونه می توان یک فضای جمعی که تحریم انتخابات است را شکست؟ از هر چه می توانی استفاده کن، از زبان ترکی، از وعده فدرالیسم و مانند آن. چرا این وعده ها اهمیتی ندارد چون اساسا در یک سیاستگذاری شکستن حس جمعی مردم طراحی شده است و حاوی هیچ گونه حقیقتی در ارتباط با حقوق اتنیک-ملیت‌ها نیست.
در چنین وضعیتی سوال این است که چه می توان کرد؟ واضح است که نمی توان با فاشیست ها، با مرکز گرایان همراه شد، آنها اساسا مشروعیت بخش گفتمان ناسیونالیستی جدایی هستند. مهمترین تجزیه طلبان را باید در میان ایرانشهری ها، شیعه گرایان، آذری ها، خوزستان پاره تن ایران، کارگزاران سازندگی، بخش مهمی از ملی مذهبی ها، اکثریت اصلاح طلبان، اکثریت روزنامه نگاران و دانشگاهیان یافت. این آنهایند که در حال بازتولید افکار و ایده هایی همچون:‌زبان فارسی زبان ملی یا مقدس، اتنیک های تجزیه طلب، سنی های داعشی و مانند آنها هستند، ایده هایی که دشمن برابری است. این آنهایند که در اتاق های فکرشان بطور مداوم در حال بازتولید تضاد میان اتنیک هایند تا آنها را علیه هم بسیج کنند تا نقشه هایشان را به رخ یکدیگر بکشند. مسئله این است که حاصل این فرایند همواره به سود حاکمیت تمامیت خواه و سرکوبگر بوده است. اما می توان به جای رویاپردازی ها درباره بعد از جمهوری اسلامی، قدمی در راه انسجام و اتحاد تمامی برابری خواهان برداشت. برابری خواهی می تواند جبهه ای وسیع و شمول گرا باشد که تمامی کسانی که برابری حقوق فردی و جمعی انسان‌ها باور دارند را دربرابر فاشیست‌ها و تمامیت خواهان بسیج کند. برابری خواهی نمی گوید فردای بعد از جمهوری اسلامی فدرال باید باشد یا کنفدرال یا جدایی، برابری خواهی می گوید هیچ گاه اختلاف بر سر سیستم سیاسی فردای تخیلی در امروز حل نمی شود، چون نیروهای واقعی سیاسی هستند که در فردای تخیلی، نظم سیاسی جدیدی بر پا می کنند، اما رفتن به دنیال تخیل معنای بدی دارد و آن این است که پیش از تلاش برای برانداختن نظم کنونی و بدون بسیج نیروها برای تضعیف و نابودی نظم کنونی، این برنامه ‌های رویاپردازانه است که در حال گسترش است. در حالی که رفتن به سمت تشکیل جبهه برابری خواهان به معنای مبارزه با نظام سیاسی کنونی و گفتمان مسلط آن است که بر نابرابری بنا شده است و برای مواجه با چنین نظم سیاسی ایی ما نیازمند اتحاد نیروهای برابری خواه هستیم که فراتر از فدرال خواه یا جدایی خواه بایستند.
#جبهه‌برابری‌خواهان
راه تماس با ما : goftandnooo@gmail.com
@GoftandNO