2022-08-23 17:30:00
ادامه ...
گفت و گو با گرجیف و حالت غیر منتظره ای که به هر اندیشه ای می بخشید، هر روز برای من جالب و جالب تر می شد. امـا مـن بـایـد بـه پترزبورگ می رفتم
آخرین گفت وگوی خود را با او خوب به یاد دارم.
از او برای اینکه وضع مرا در نظر گرفته و توضیحاتش که می دیدم باعث تغییر خیلی چیزها در من شده بود، تشکر کردم.
گفتم: "البته شما می دانید که مهمترین چیز، امـور بـدیهی یا واقیعت های مسلم facts است. اگر من می توانستم واقعیتهای مسلم، اصیل و واقعی را که خصلت تازه و ناشناخته ای دارند ببینم، می توانستم سرانجام متقاعد شوم که در مسیر درست قرار دارم".
بازهم داشتم به "معجزات" فکر می کردم.
گرجیف گفت: "واقعیت های مسلمی وجود خواهد داشت. قول می دهـم. اما اول باید به خیلی چیزهای دیگر پرداخت."
در آن زمان گفته آخرش را زیاد درک نکردم و تنها بعـدهـا بود که به کنه آنها پی بردم، زمانی که با واقعیت های مسلم روبرو شدم، چـرا کـه گرجیف به قولش وفا کرد. اما این مسئله یکسال و نیم بعد در اوت 1916 اتفاق افتاد.
از میان گفت و گوهای آخرمان در مسکو هنوز گفت و گویی در خاطرم هست که طی آن گورجیف به چند مطلب اشاره کرد که تنها بعدها به درک آنها رسیدم.
درباره مردی حرف می زد که او را زمانی دیدم که در رکاب گرجیـف بودم و از رابطه اش با عده ای خاص صحبت می کرد.
گرجیف گفت:"او مرد ضعیفی است. مردم از او استفاده می کنند، البتـه ناخودآگاه. و علـت ایـن سو ءاستفاده ایـن اسـت کـه او ملاحظـه و مراعات شان را می کند. اگر ملاحظه و مراعاتشان را نمی کرد، همه چیز فرق میکرد و آنها هم فرق می کردند."
به نظرم غریب می آمد که انسان نباید مراعات دیگران را بکند.
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجوی معجزه آسا
ص 55 و 56
کانال گرجیف
@Gordjief
155 views14:30