2023-06-10 17:10:58
↬ @goShaysh ↫
═══✙ ✙═══
#پندانه
بهترین کاسب قرن
مرد با خدایی در بازار تهران چلوکبابی داشت و بهدلیل رفتار خوبش با مشتریانش به بهترین کاسب معروف شده بود.
روزی چند نفر جلوی مرد را گرفتند و به او گفتند:
پول دخل امروزت را رد کن بیاد.
مرد گفت:
محال است بدهم.
گفتند:
میکشیمت.
گفت:
بکشید!
گفتوگو ادامه پیدا کرد و مرشد گفت:
به یک شرط پول دخل امروز را به شما میدهم.
آنها گفتند:
چه شرطی؟
گفت:
به شرطی که بیایید به منزل من و یک چایی باهم بخوریم.
آنها قبول کردند و رفتند و چای خوردند و مرشد پولها را به آنان داد.
از مرد پرسیدند:
چرا همان اول در کوچه پول را ندادی؟
مرد گفت:
آن موقع اگر پول را میدادم آن پول دزدی میشد. ولی الان شما مهمان من هستید و من دوست دارم به مهمانم هدیه بدهم.
سالها گذشت و آن سه نفر از معتمدین بازار شدند.
↬ @goshaysh ↫
1.2K views14:10