Get Mystery Box with random crypto!

بیرون، در جاده، باد می‌وزید، آن جا دنیای دیگری بود. بی آن‌که ب | یادداشت‌های یک روانپزشک

بیرون، در جاده، باد می‌وزید، آن جا دنیای دیگری بود. بی آن‌که بدانم کجا هستم، و در نتیجه، بی آن‌که بدانم از کدام مسیر باید بروم، در جهت وزش باد به راه افتادم. و وقتی درست بین عصاهایم تاب خوردم و جاکن شدم، احساس کردم که دارد کمکم می‌کند، همان بادی که نمی‌دانم از کدام جهت داشت می‌وزید...
(مالوی، بکت، سمی)
پ.ن: من هم همین طوری مسیر زندگیم رو تا حالاش طی کردم