[ارباب]: به این مرد که جلوم نشسته بود و با خون و گوشت خود در ج | یادداشتهای یک روانپزشک
[ارباب]: به این مرد که جلوم نشسته بود و با خون و گوشت خود در جنگ و آدمکشی و عشق ورزی، - یعنی همهی آن چیزهایی که من میکوشیدم با کاغذ و مرکب بشناسم - زیسته بود غبطه میخوردم. همهی آن مسائلی را که من سعی میکردم گره به گره، در انزوای خود و چسبیده به صندلی خود بگشایم این مرد در وسط کوهها، در هوای آزاد و با شمشیر خود حل کرده بود. (زُربای یونانی، کازانتزاکیس، قاضی) پ.ن: نویسنده تمام عقدههای خودش را در شخصیت زربا ریخته و "راوی" که جایگزین نویسنده است، شیفتهی این شخصیت والا و بزرگوار شده! حتی به آدمکشی زربا حسادت میکنه! @hafezbajoghli