«دندان پوسیدۀ شهر» ساناز اسدی «ما صاحب یکی از قدیمیترین | مجلۀ حوالی
«دندان پوسیدۀ شهر»
ساناز اسدی
«ما صاحب یکی از قدیمیترین عمارتهای شهر بودیم. هر سال که مذاکرههای پشت درهای بسته به توافق نزدیک میشد، هربار که خالهها از دادگاه برمیگشتند، هروقت که یک تکه ورقپارۀ بیمهر و امضای ته صندوق عموبزرگها تبدیل به سند منگولهدار میشد، ما یک آجر به ساختمان رؤیاییمان اضافه میکردیم. حسابوکتاب میکردیم که سهم هر خواهر چقدر میشود. بعد سهم را بین بچهها تقسیم میکردیم. بعد با پولی که از «خونۀ مادر جون» به هرکداممان میرسید، نفری یک خانۀ نو میخریدیم، ماشین میخریدیم، بزرگترها زن میگرفتند، زرنگترها میرفتند خارج و تنبلها هم تا آخر عمر پول را میخواباندند توی بانک و سودش را میخوردند.»
نسخۀ نوشتاری این یادداشت را میتوانید در #حوالی_متروکه بخوانید.
برای سفارش این شمارۀ مجله، به وبسایت حوالی مراجعه کنید و بدون پرداخت هزینۀ پست آن را دمِ در خانهتان دریافت کنید. @havaalimag