روزی آمد شیطان که یا عُمَر! بیا تا تو را عجایب بنمایم. آوردش | هنر زندگي و موفقيت🌹
روزی آمد شیطان که یا عُمَر! بیا تا تو را عجایب بنمایم. آوردش تا در مسجد و گفت: یاعمر در شکاف در بنگر. عُمر، نظر کرد.
گفت: یا عمر چه می بینی؟ گفت: می بینم شخصی ایستاده است، نماز می گزارد. گفت: بار دیگر نیکو بنگر. نظر کرد. گفت: چه دیدی؟
گفت: همان شخص نماز می گزارد، و دیگری در بیغوله کنار مسجد خفته است و پای کشیده است.
شیطان گفت: یا عمر بدان خدایی که تو را عزیز کرد به متابعت محمد، و از منات خلاص کرد، که اگر مرا خوف آن خفته نبودی و از وی نیندیشیدمی، با این نماز کننده کاری کردمی که سگ گرسنه با انبان آرد نکند!