Get Mystery Box with random crypto!

@hosen_panahy‌‌‌‌‌‌‌ اسب سواری مرد چلاقی را سرراه خود دید که | حسین پناهی و سخنان بزرگان

@hosen_panahy‌‌‌‌‌‌‌

اسب سواری مرد چلاقی را سرراه خود دید که از او کمک می خواست مردِ سوار دلش به حال او سوخت از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند
مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد دهنه ی اسب را کشید و گفت:اسب را بردم و با اسب گریخت.
اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد
تو تنها اسب را نبردی *جوانمردی* را هم بردی.
اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین چه می گویم
مرد چلاق اسب را نگه داشت
مردِ سوار گفت: هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی؛ زیرا می ترسم دیگر هیچ سواری به پیاده ای رحم نکند