فراسوی پادشاهی مغرب بخش اول شهرهای آزاد اسوس، قارۀ وسیع آ | HouseofTheDragon
فراسوی پادشاهی مغرب بخش اول
شهرهای آزاد
اسوس، قارۀ وسیع آن سوی دریای باریک، پر است از تمدن های باستانی، عجیب و بیگانه که برخی از آنها هنوز باقی و در حال جنب و جوشاند و برخی دیگر مدت ها پیش منقرض شده و به افسانه ها پیوسته اند. بیشتر این تمدنها به قدری دورند که مردم هفت اقلیم درباره شان ملاحظه ای ندارند، شاید به جز دریانوردانی آن قدر جسور که در جست وجوی طلا و افتخار دریاهای غریبه و دور را بپیمایند.
شهر های آزاد، نزدیک ترین همسایگان و شریک تجاری اصلی وستروس هستند و تاریخ شان تا حدود زیادی با تاریخ وستروس گره خورده است. قرن هاست که کشتی های تجاری در دریای باریک تردد کرده اند و پرده های دیوارکوب اعلاء، عدسی های براق ، نوارهای ظریف، میوه های عجیب، ادویه های غریب و هزاران کالای دیگر آورده اند و در مقابل، طلا، پشم و دیگر محصولات برده اند. در اولدتاون، کینگز لندینگ، لنيسپورت و همه بندرگاه ها، از پاسگاه شرقی تا شهر الواری، ملوانان و بانکداران و تاجران شهرهای آزاد یافت می شوند که خرید و فروش می کنند و داستان های خود را می گویند. هر یک از شهرهای آزاد تاریخ و ویژگی منحصر به فرد و زبان خاص خود را دارد. همه این زبان ها شکل از تغییر یافته یک زبان اصلی اند؛ شکل خالص والریایی اصیل. لهجه آنان با گذشت هر قرن از نابودی ملک موروثی، بیشتر از اصل خود فاصله گرفته است.
شهر های آزاد فرزندان مفتخروالريای سابق اند و همچنان نوادگان مستعمره نشینان اصیلی که صدها یا هزاران سال پیش خود را در این شهرها تثبیت کردند، بر آنها حکومت می کنند. در این شهرها، خون والریایی، همچنان، بسیار مایه مباهات است. شهر براووس یک استثناست، زیرا براووس به دست برده های فراری از دست اربابان والریایی تأسیس شد. گفته شده که نخستین براووسیها از همه سرزمینها بودند، اما با گذشت قرنها، آنان صرف نظر از نژاد یا کیش با یکدیگر وصلت کردند، بچه دار شدند و مردمان دورگه جدیدی به وجود آوردند.
تمایزی که نُه شهر را از یکدیگر جدا می کند، نه ابعاد، بلکه اصالت آنهاست. شهرهای دیگری مانند مانتاریس، ولون تریس، اوروس، تیریا، دراکنیس، اليريا، میسا فير، ريوس و آکوس دین، قبل از نابودی والريا، در اوج دوران جلال و شکوه شان، بزرگ و مجلل و غنی بودند، اما با وجود افتخار و قدرت شان، هیچکدام بر خود حکومت نمی کردند. مردان و زنانی که از والريا فرستاده شده بودند، به نام ملک موروثی، بر این شهرها حکم می راندند. چنین وضعیتی درباره ولانتیس و سایر شهرهای نُه گانه صدق نمی کرد. هرچند همگی از دل والریا بیرون آمده بودند، اما از همان لحظه تولد از مادر مستقل بودند. همگی جز براووس، فرزندان وظیفه شناسی بودند که در زمینه مسائل مهم با والريا درگیر نشدند و از اربابان اژدها تخطی نکردند؛ آنها به میل خود متحدان و شرکای تجاری مادرشان ماندند و در زمان بحران چشم به رهبری سرزمین تابستان طولانی دوختند. در زمینه مسائل کوچکتر، نه شهر آزاد به شیوه خود عمل کردند و تحت سلطه کشیشان، شاهزادگان، افسران عالی رتبه و سه سالاران خود روزگار گذراندند.
