Get Mystery Box with random crypto!

ندیدن ضحاک، کاوه و فریدون را (بخش 1 از 2) محمدقائم خانی | ما و اسطوره توسعه

ندیدن ضحاک، کاوه و فریدون را (بخش 1 از 2)
محمدقائم خانی

تفاوت ما با ترکیه، در نقطه تشکیل دو کشور هویداست. ترکیه و شوروی، دولت جدیدشان را بعد از فروپاشی دو امپراطوری تجربه کردند، ولی ایران وضعیتی متفاوت داشت. پیش از آن، دو امپراطوری مذکور در حال هجوم به اروپا بودند که جنگ اول جهانی به نابودی ایشان منجر شد و کشورهای کوچک جهان سومی را ایجاد کرد. از شوروی که مناسبات خاص خود را دارد می‌گذریم، اما می‌توانیم ترکیه را با ایران مقایسه کنیم.

جمهوری آتاتورکی با فروپاشی عثمانی ایجاد شد، ولی سلطنت رضاخانی با احیای ایران متحد مبتنی بر سیاست شاهنشاهی به وجود آمد. این تفاوت بنیادین چنان فاحش است که با وجود همه شباهت‌ها بین اصلاحات رضاخانی با اقدامات آتاتورک، نمی‌توان مسیر واحدی برای تجدد این دو کشور در نظر گرفت. تفاوت دولت‌های مدرن ایران و ترکیه، بنیادی‌تر از شباهت‌های گسترده این دو دولت است. جمهوری ترک‌ها نتیجه فروپاشی‌ست که از پی ضعف مطلق در برابر غربی‌ها ایجاد شده است، اما سلطنت ایرانی مایه اتحاد ملی ایران بعد از پراکندگی و ضعف زمان جنگ اول است.

خود ترک‌ها خیلی سعی کردند تا با استفاده از پیشینه ایران فرهنگی و مفهوم ملیت در آثار کهن فارسی، به نحوی از جمع سنت و تجدد در مفهوم دولت برسند. در جریان سفر رضاشاه به ترکیه، این تأکید به وضوح دیده می شود. از جمله در مقالات آقااوغلو، یکی از روشنفکران موثر که نقشی مهم در تأسیس جمهوری ترکیه داشته است، این مقوله زیربنایی به کرات مورد تأکید قرار می گیرد.

مقاله 25 خرداد آقااوغلو با اشاره به اسطوره تاریخی شاهنامه فردوسی به عنوان منبع درک رابطه میان ایران و ترکیه آغاز شد. او می نویسد: «روابط ایران و ترکیه تا قبل از دوره مصطفی کمال و شاهنشاه رضاخان پهلوی را می توان در چهار کلمه خلاصه کرد: مبارزه ای بیهوده و رقابتی بی معنا. اثر تخیلی فردوسی یادگار زنده این رقابت دیرینه حتی پیش از اسلام است. شایسته یادآوری است که به نوشته فردوسی این دو ملت از یک ریشه اند. به گفته این نابغه، اولین پادشاه فریدون بود که سه پسر داشت. پسر اول تور، پسر دوم ایرج و پسر سوم سلم نام داشت. او توران را به پسر اول، ایران را به پسر دوم و دره دجله-فرات را به پسر سوم بخشید. پسران دوم و سوم علیه پسر اول همدست شدند و بدین ترتیب این کشمکش دیرینه آغاز شد.»

اسطوره – تاریخ شاهنامه فردوسی از همان آغاز به درونمایه مهم این دیدار رسمی تبدیل شد. فروغی در ضمن از قول کمال پاشا نقل کرد که او می گفت: «شما ایرانی‌ها قدر سرزمینی را که در آن ساکن هستید نمی‌دانید و قیمت بزرگان علم و ادب خود را نمی‌شناسید، و به درستی درک نمی‌کنید که شاهنامه فردوسی شناسنامه شما ملت ایران است... ملت‌های دیگر آرزومندند که چنین سابقه تاریخی و چنین بزرگانی داشته باشند تا ملیت آنها تحقق یابد.» این سخن نمودار اذعان آتاتورک به مفهومی در پیشینه ایران است که ترک‌ها آن را ندارند.

توجه به تاریخ تشکیل دولت مدرن رضاخانی هم نشان می دهد که توجه به شاهنامه و مفهوم ملت در آن، نقش مهمی در طرح ریزی شاکله دولت مدرن ایرانی دارد. آشنایی قدیمی ما با مفاهیمی چون ملت و قانون، باعث شده است که تفسیر خاص خودمان را از این مفاهیم داشته باشم و به سنتزی از دیالکتیک تز سنتی و آنتی تز مدرن برسیم. و شاهنامه یقینا نقشی اساسی در انتقال تاریخی این مفاهیم و ایجاد زمینه تفکر راجع به این امور در دوره قاجار بازی کرده است. به ویژه تثبیت نظام سلطنت و رو آوردن به تفسیر خاصی از قانون و دولت مطلقه مدرن، با تکیه بر فهم خاصی از این قوانین که به صورت سنتی در شاهنامه حضور دارند، انجام شده است. به ویژه شخص محمدعلی فروغی که حضوری یکتا در تأسیس سلسله پهلوی داشته، بسیار تحت تأثیر فردوسی بوده است.

برگزاری جشن هزاره فردوسی با شرکت ده‌ها تن از مستشرقان و ایران‌شناسان در مشهد، نه یک اقدام صوری در کنار اقدامات دیگر، که تأکید بر یکی از مهمترین پایه های تشکیل دولت مدرن ایرانی است. با تشکیل دولت رضاخانی و اقدامات متجددان ملی گرا به ویژه فروغی، شاهنامه دوباره مورد توجه قرار گرفته و تا به امروز نقشی مهم در تثبیت ملیت، ایران و قانون، در نگاه نخبگان و مردم داشته است.

شاهنامه به رضاخان و مهمتر از او متجددان نزدیک به او اجازه داد تا دولتی تشکیل دهند که از نظامات جهانی مستقل بوده و برای آینده کشور تصمیم بگیرد. اما یک نکته ظریف را نباید از نظر دور داشت که شاهنامه، صرفا آن چه که متجددان می‌خواستند نبود و غیر از مفاهیمی چون ملت و قانون و تعهد، موارد دیگری هم داشت که می توانست دولت مدرن را دچار مشکل بکند، همچنان که کرد.

t.me/humanities_development