سلام دوستان .... پسرم 20 تبریز///ادمین ببخشید زیاده جون مادرت بذار من ی دختر خاله دارم هم سنیم .وقتی سال نهم بودم از دوستام شنیده بودم که دختر خالم عکسش اومده بیرون و ... من هر روز ب بهانه اینکه اون گام ب گام داشت میرفتم خونه خالم و میرفتم اتاق دختر خالم . دختر خالم همیشه جلوی من راحته نه اینکه جلوی همه راحت باشه ها ن منو چون ادم حساب نمیکرد جلوم راحت بود با تاب و شلوارک...اقا ی روز نشسته بودیم رو مبل داشتیم نمونه سوال حل میکردیم دیگ داشتم میمردم از شدت حشریت دستمو بردم لای پاهاش و میمالوندم هیچی نگفت اروم اروم دستمو بردم روی کصش و مالوندم و هیچ واکنشی نمیداد بعد من بیشور ک خاک تو سرم نمی رفتم مرحله بعد و تهش تا همینجا بود و بعدش میرف دسشویی دختر خالم و خودشو تمیز میکرد و میومد هیچوقت نتونستم از مرحله مالوندن وارد مرحله دیگ بشم البته ب بهانه های سلفی یا بازی از رو شلوار میچسبوندم ولی فایده نداشت//// سال یازدهم ک بودیم اونا رفتن ی شهر دیگ و کمتر همو دیدیم ولی تازگیا باز رفت و امدمون بیشتر شده . بعد منو و دختر خالم بعد اینکه اینا رفتن شهر دیگ با هم سرد شدیم و حتی دست نمیدادیم.ولی تازگیا ک میان خونمون راحت میگرده جلوم البته وقتی تنها میشیم و حتی دست هم میده ...این خاستگار داره سلاطین راهکار بدید چطوری اینو بکنم قبل اینکه شوهرش بدن// ننه هرکی ک مسخرع بازی در بیاره رو میگاما
