#پیام_ناشناس سلام اون موقع۱۵ سالم بود از دست پدرم کلافه شده | 「 اعتراف کن 」
#پیام_ناشناس
سلام اون موقع۱۵ سالم بود از دست پدرم کلافه شده بودم همش بهم گیر میداد مادرم اذیت میکرد کلا فضای خونه رو یجوری بد کرده بود همون موقع از خونه فرار کردم یه رفیق با مرام داشتم خیلی مشتیه من مدیونشم خلاصه قضیه رو که بهش گفتم بدون چون چرا کمکم کرد یه مدت خونشون موندم مخفیانه مادرم ملاقات میکردم ک یوق نگرانم نشه خلاصه اون موقع فقط ۲۰تومن تو کارتم داشتم دوستم باباش املاکی داشت خرید و فروش خونه میکردن بعد رفتم تو کارش آقا من فن بیانم با افراد یکم خوبه بابای رفیقم از من راضی بود خلاصه بعد یه مدت ۳سال اینا افتادم تو کار ارز آقا من ی چنتا ارز خریدم همینطوری نگهشون داشتم شانس بهم رو کرد اینا چن برابر رفتن بالا یعنی برداشت میلیاردی کردم ازش از اون موقع رفتم خونه گرفتم ماشین انداختم زیر پام بعد بابای رفیقم منو ک می‌شناخت دخترشو داد بهم بعد الان با مادرم و خواهر و همسرم زندگی خوبی داریم رفقا بهتون بگم اگه نمیتونین یچیزیو تحمل کنین شما اصلا مجبور نیستین من نتونستم پدرم تحمل کنم اون میگف فقط درس بخون تو اگ درس نخونی هیچی نمیشی من بهش ثابت کردم که اشتباه میکرد خواستم بگم خواستن توانستن است اگه دیدین به یه چیزی علاقه دارین معطل نکنین برین سمتش مطمئن باشین اون ایندتونو میسازه برا همتون آرزوی خوشبختی میکنم دیگه تمام
