「 اعتراف کن 」

2023-05-09 18:42:32 #پیام_ناشناس


سلام...
من یه پسری هستم که متاسفانه روحياتش، رفتاراش و تمایلاتش از نظر دیگران مثل دختراست.
وقتی توی مدرسه، خصوصا از راهنمایی به بعد دیگران این رو از روی رفتارام فهمیدن به شدت منو با حرفاشون میرنجوندن.
به من صفاتی رو میچسبونن که مطمئنم هیچکس دلش نمیخواد همچین چیزایی رو بهش بگن...
من واقعا هیچکسیو اذیت نکردم تو زندگیم و به هیچکسی زور نگفتم. این حتی دست خودمم نیست و نمیدونم چرا باید بخاطرش کلی توهین بشنوم.
من واقعا افکار کثیف و فاسدی ندارم.
هر موقعی که از مدرسه برمیگردم خونه تو راه کلی گریه میکنم چون اون روز، روز خیلی بدی واسم بوده.
کسی دلش نمیخواد با من دوست باشه و برای اینکه مورد تایید بقیه باشه حتما باید من رو با حرفاش و رفتاراش برنجونه.
من واقعا اینطوری به دنیا اومدم.
میدونم الانم که اینو گفتم ممکنه خیلی ها باز حمله کنن..
ولی خواهش میکنم من رو هم دوست داشته باشید.
من بدنم رو همینطور که هست میپذیرم و دلم نمیخواد تغییرش بدم..
دوست دارم وقتی بزرگتر شدم برم یجای دور که دیگه کسی منو نبینه و اذیتم نکنه.
من قول میدم که به همه ی آدما با تفاوتاشون احترام بذارم و ناراحتشون نکنم.
شاید اون موقع زندگی برای همه ی ما ادما راحتتر و بهتر باشه

Admin :

- :)

@I_ETRAF باز کردن / نظر دهید

2023-05-09 17:16:58 #پیام_ناشناس


سلام ببخشید اگر خیلی طولانیه ولی با خوندنش بهم کمک بزرگی می کنید
واقعا نیاز به این دارو که بودم ایا این اتفاق فقط تو خونه ما هست و خانواده ما عجیبن یا یک اتفاق طبیعی لطفاً دوستان جواب بنده رو بدین
من یک برادر بزرگ تر از خودم و دوتا خواهر بزرگ تر از خودم دارم با اختلاف سنی
۷
۵
۳
سال و من خودم ۱۸سالم هست و دخترم مامانم در حال حاضر خونه دار هستن ولی قبلا شاغل بودن و بابام هم فرهنگیه و کارمند اداره هست
داداش و ابجیا که خونه نیستن و دانشگاهین خونه ما ۶۰درثد اوقات نرماله ولی چهل درصد اوقات دعوا سر اینکه بابام خیلی دروغ میگه همش خونه مادرشه یعنی در طول روز بابام چهار دفعه می‌ره خونه مادر بزرگم و میمونه و وقتی خونه هست خوابه و هیچ کاری هم برای خونه نمیکنه و به قولی زمانی هم که باهم خوب هستیم تو خونه کاری نمیکنه لیوان چایشو باید تو رخت خواب براش بیاری اینطوری ولی برای بقیه همه کاری می‌کنه در کل مامانه که بنیاد خانواده رو نگه داشته و هر موقع هم که دعوا نمیشه من با بابام بحث میکنم میگه تو معلوم نیست پدرت کیه و این قلب منو می‌شکنه و به مامانم تهمت میزنه ولی وقتی خوبه خوبه دیگه همین
بعد اینا رو گفتم یک پیش زمینه ای داشته باشین
ما وضع مالیمون خوبه خیلی بد هم نیست خیلیییی خوب هم نیست متوسط
و از اونجایی که من کنکوریم و داداشم و خواهرام دانشجوین بازم مثل همه مردم گاهی اوقات دخل و خرج باهم نمیخونه بعد بوده که ما یک ماه یا دوماه تو هر سال موجودیمون نزدیک صفر باشه صفر مطلق بعد ما این عید خیلیییی پول لازم داشتیم خیلی و من هم نیاز به یک پولی داشتم که باید می‌خریدم برای درسم بود و بابام گفت نه من پول ندارم و اینا و نداد و من سرش واقعا ضربه خوردم همه اعضا خانواده مخصوصا مامانم به شدت پول لازم داشتیم و بابام گفت نداره و نداد
الان بعد یک ماه و نیم از اون زمان پنجاه میلیون پول درآورده میگه اینا رو پس انداز کرده بودم و فهمیدیم که بابام پولو داده بوده به داداشش که از رو اون بره برای خودش تفریح کنه و ما برای یک قرون اینجا سنتور می‌زدیم
اول گفت پس اندازه بعد گفت وامه بعد گفت قرضه و اینا به کنار زمانی هم که دعوا می‌کنه تو خونه بلند بلند داد میزنه که من نتونم درس بخونم
بچه ها ببخشید طولانی شد
لطفاً یخونیدش نظرتون رو بهم بگین

Admin :

- اوک

@I_ETRAF باز کردن / نظر دهید

2023-05-09 12:15:37 #پیام_ناشناس


های بچ ها دخیم ۱۷
اقا من تو کلاس با یکی دشمن خونی بودیم منو رفیقم تقریبا
بعد پسر داییه طرف اومد پی و یکم حرف زديم رفیق شدیم(اسفند ماه)بعد یکم ک گذشت گفت خوشم اومده ازت و کصکلید ک اکی شیم
منم گفتم ب کجای دنیا برمیخوره
اکی شدم باهاش...دوماه واقعا روانیم بود
خوانواده ها هم در جریان بودن کامل قصدشم جدی بود
بعد ی شب بحثمون میشه فرداش میره با اکسش
من خودم ریخته بودم پشمام مونده بود
وابستش نبودم فقط پشماااااام
خلاصه همین اینا هیچکدوم بگیر نیستن تاززززه این ممدم بود باز نگرف
همین دیگ خدافز تا اعتراف بعدی

Admin :

- خودم ریختم پشمااااااااااام موند
کصنمک دلقک

@I_ETRAF باز کردن / نظر دهید

2023-05-09 08:44:48 #پیام_ناشناس


سلام دختر ۲۰
توی عید که یه سری مهمون از شهر دیگه واسمون اومده بود فامیلامون همه خونمون بودن
منو پسر خالم پسر داییم دخترداییم تو اتاق من میخوابیدیم چون جا نبود
صبح بود بچه ها بیدار شده بودن پسرداییم خواب بود اینم بگم با پسر داییم دوساله رلیم رفته بودم دوش گرفته بودم اومدم پشت سرش داشتم لباس میپوشیدم دیدم بیدار شد داره نگام میکنه خندید گفت نگاه نمیکنم بپوش لباستو گفتم نه تو برو بیرون گفت باشه پاشد درو باز کرد پسر عموی مامانم که ۲۵ سالشه پشت در بود منتظر بود بره دستشویی من تنم حوله بود فقط پاهام لخت بود منو دید یه نگاه به پسرداییم کرد پسرداییم درو محکم بست رفت
بعد از اون قضیه من رفتم برای ناهار پسر عموی مامانم هعی منو نگاه میکرد میخندید رلم که پسرداییمم هست از اون ساعت باهام بد بود تا چند وقت پیش که دوباره تعطیلات بود یه هفته پیش اومده بودن پسره رفتاراش صمیمی تر شد ولی من به خدا حتی نگاشم نمیکردم که پسرداییم عصبانی شد بحثمون شد بگین چیکار کنم مقصر من نبودم اما خب لخت هم نبودم به خدا هر چی بهش توضیح دادم میگه نمیتونم کنار بیام
حتی یه بارش هم خواست بره با پسره دعوا بیوفته که چرا اینطوری رفتار میکنه اما پسرخالم گفت نه بیخیال نزار داستان بشه


توروخدا خواهش میکنم بزارید تو چنلتون ببینم بچه ها چی میگن
بچه ها لطفا مسخره نکنید نظر واقعی که بتونه کمک بکنه بهم رو بگید

ممنون از چنل خوبتون

Admin :

-

@I_ETRAF باز کردن / نظر دهید

2023-05-08 20:37:40 #پیام_ناشناس


سلام پسرم ۲۲ ساله وقت بخیر به خداوندی خدا این واقعیته همین امروز اتفاق افتاد و دوست رفیق نداشتم اینجا میگم سبک شم مدت هاست به گاییده شدن با دیلدو توسط دختر علاقه داشتم و امروز اتفاق افتاد ۲ملیون تومان هزینه کردم و خریت کردم اجازه دادم دست و پام ببنده بخاطر گرایش است ام اما دوستاش به همراه به پسر  تو یه اتاق بودن ۴ نفره هر بار به مدت ۲۰تا ۳۵ دقیقه خشن دخول انجام دادن الان سوزش و درد دارم و فیلمم گرفتن موندم به کی باید اعتماد کرد واقعا نمی‌دونم برم پا به شکایت باز کنم یا بیخی شم واسه کاهش درد لطفاً بگید چکار کنم
لطفاً راهنمایی کنید

Admin :

-
فک کن بخاطر دختره دیلدو بخری بعد خودت ببدنتت با رفیقاش بکننت

@I_ETRAF باز کردن / نظر دهید

2023-05-08 17:14:42 #پیام_ناشناس


سلام
دخترم ۲۱ سالمه
با ی آقایی دوست شدم
کارمنده
واقعنم ساعت کاریش زیاده چند باری رفتم بدون اینکه بگم بهش دیدم سرکاره
همیشه یه تایم خاص مصلا ۹ یا ۱۰‌میاد یکم‌پیام میده بعدش میخابه بار ها بهش گفتم خسته میشم از این رفتارت
اما میگ درک کن تحمل‌کن
درست میشه
میخام‌کات هم کنه نمیزاره
نمیدونم‌چیکار‌کنم دیگ

Admin :

- زوری نیس نمیخوایش کات کن

@I_ETRAF باز کردن / نظر دهید

2023-05-08 12:40:40 #پیام_ناشناس


سلام
پسرم و میخاستم یه حقیقت بگم
من یه رفیق شیش داشتم یه یک سالی با یه دختر رابطه داشت هم دیگه رو خیلی دوست داشتن فلان
یه روز داخل اکیپمون یه پسر جدید اومده بود که رل رفیق من با این یکم زیادی راحت بود و این موضوع رفیق منو ناراحت میکرد گفتم برو بهش بگو من خوشم نمیاد با این پسره راحتی فلان
بعد چند روز رفیقم به رلش گفت که خوشم نمیاد با این پسره راحتی فلان
اینا باهم بحث میکنن دختره میگه اون فقط رفیق منه و اصلا رابطه ای باهم نداریم از فاز های داداشی اینا

اینا بحث شون جدی میشه رفیق من یکی میخابونه زیر گوش این
چند روزی اصلا باهم حرف نمیزدن

یه روز که از مدرسه تعطیل شدیم یه دفعه یه ون مشکی اومد جلو مدرسه چند نفر اومدن پایین رفیق منو انداختن تو ماشین گاز گرفتن
بعد فهمیدم که چون رفیق من تو جریان اعتراضات که باهم میرفتم تو خیابون شعار مینوشتیم تو‌ درگیری ها بودیم

این رلش رفته اینو لو داده اطلاعاتش داده به مامور ها
الان ۳ ماهه از رفیق من هیچ خبری نیست نه میدونم کجاس نه می‌دونم چه اتفاقی افتاده واسش
اصلا زندس یا نه

فقط میخام بدونم واقعا ارزشش داشت که همچین کاری بکنه؟
چند روزه به این فکر میکنم که برم دختره خفت کنم
چون الان دختره میبینم اصلا خیالش نیست که رفیق من الان کجاس چه اتفاقی واسش افتاده
چند باری تو پارک دیدمش با رفبقاش میگن میخندن
ولی دیر یا زود یه جا یه گوشه تلافی شو سرش در میارم

Admin :

- :/

@I_ETRAF باز کردن / نظر دهید

2023-05-08 09:10:39 #پیام_ناشناس


سلام
دخترم 19
اعتراف میکنم ک تا حالا اصلا جق نزده بودم و دوستم نداشتم بزنم اما چند شب پیشا یه حالتی شدم کمرم گرم شد و ی احساس خفگی کردم و اونجامم ضربان داشت و فهمیدم دارم اونجوری میشم و فوری از جام بلند شدم رفتم آب سرد زدم به دستو صورتم و دیگ اوکی شدم.

Admin :

- دیگه جق انرژیتو میگیره

@I_ETRAF باز کردن / نظر دهید

2023-05-07 20:33:23 #پیام_ناشناس


سلام، دخترم، ۲۴ سالمه
جریان ازین قراره که یه درسی رو من تو کارشناسی دوبار افتاده بودم دفعه‌ی سوم ترم آخر با یه استاد دیگه برداشتن که اون هم جوون بود
ارونجایی که کارآموزی هم داشتم و کلاسا با کارآموزی تداخل داشت یکی دوبار برام کلاس خصوصی گذاشت با اینکه خیلی سرش شلوغ بود
توی دانشکده ساعت ۳ تا ۵ عصر توی دفتر خودش و بقیه‌ی استادا هم رفته بودن و هیچ کسی تو دانشکده نبود و این آقا انقدر باشخصیت و جنتلمن بود ک حتی حواسش بود که یه بار حین تدریس دستش حتی به دستم نخوره
من با دیدن این رفتاراش پیشش احساس امنیت عمیقی کردم و تو فکرش فرو رفتم و انقدر با خودم کلنجار رفتم که آخرش بهش گفتم ک من بهت علاقه دارم و اونم در جواب بهم گفت که من با معیاراش متفاوتم و به نظرم این ازدواج مناسب نیست.
منم قضیه رو تمام کردم و دیگ هیچ پیامی بهش ندادم.
الان تقریبا یک ساله ازون ماجرا میگذره و توی این تایم حتی نتونستم به کسِ دیگه‌ای فکر کنم و نتونستم با کس دیگه‌ای وارد رابطه شم و تنهاییمو بغل کردم چون توی تنهاییم میتونم حداقل فکرِ اونو داشته باشم؛ طرف اصلا چهره و هیکل جذابی نداشت و ازین نظر شبیهه معیارام نبود ولی چیزی که منو به اون جذب کرده بود احساس امنیت و آرامش عمیقی بود ک پیشش داشتم
کاش یه راهی بود که برای من به طور کامل تمام شه و برم پی زندگیم.

Admin :

- جالبه

@I_ETRAF باز کردن / نظر دهید

2023-05-07 17:33:30 #پیام_ناشناس


سلام و عرض ادب
عاقا جریان از این قراره ک من 5 سال با ی دختری بودم و واقعا عاشقش بودم
به قول خودش همون 5 ساله پیش نامزد داشته و نامزدش برده خونه بیهوشش کرده ولی نکرده توش و حامله شده
منم خودمو زدم به خریت و چیزی بهش نگفتم، گفتم مشکلی نداره این قضه
تو این پنج سال خیلی با هم درگیری داشتیم
همش دعوا بود، ولی یا من کوتاه میومدم یا اون، چند وقت خیلی سرد شده بود، بهش گفتم گفت ذهنم درگیره، گفتم باشه
ی روز پا شد صبح بخیر داد، منم بیدار شدم جوابشو دادم
حدود ی ساعت بعدش از همه جا بلاکم کردم بود
بهش پیام دادم گفتم حداقل ی توضیح بهم بده چرا اینکارو کردی، گفت باشه، بعدش از اونجا هم بلاکم کرد
به نظرتون مشکلش چی بوده؟
شرمنده طولانی شد

Admin :

-

@I_ETRAF باز کردن / نظر دهید