2023-03-10 11:39:46
زمستان بودم
هرچند با سیلی به صورت خودم میزدم اما گرم نمیشدم
دل بستم،جان کندم،آه کشیدم و افسوس خوردم
راه که می رفتم برای پای خودم چاه میشدم
سقوط میکردم و در انزوای خودم مینشستم
به تن آرزو هایم کفن میپوشاندم برای خواسته هایم قبر میکندم و من فقط همین بودم
سفر هم کردم
غریبه نیستید باز هم حالم خوب نشد
با چشم های پر و دل خالی پی خودم گشتم پیدا نشد که نشد
با همین بال های زخمی ام تشنه در پی آب میگشتم و فقط سراب میدیدم
روزهای روشن،خنده و روزهای خوب را حتی در خواب نمیدیدم
متنفسین نفس بکشید اینجا را
ما میرویم که این هوا هوای ما نیست
نویسنده : سپهر رنجور
#سهتار
@id_afson
790 viewsسپهر رنجور, edited 08:39