“و تقّلای عطش باقی ماند”
روضهخوان از سقّایی عباس شروع کرد
«وعدهای دادهای و راهی دریا شدهای»
ای امید کودکان…
«خوش به حال لب اصغر که تو سقّا شدهای»
ای آرامش گریههای اصغر…
نه
یادم آمد اصغر آرام نشد…
امید کودکان نا امید شد…
ادامه شعر روضهخوان تصدیق میکرد افکارم را
«به سجود آمدهای یا که عمودت زدهاند؟
یا خجالت زدهای؟ وه! که چه زیبا شدهای»
#شب_نهم #تاسوعا
#حضرت_عباس
#محرم
#مجمع_دوستداران_امام_حسین_ع
@ImamHussain_Lovers