شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام لانه ی بر شاخه هـــای لاغرم را باد برد من بلوطی پیــر بـودم پای یک کــوه بلند نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد از غزل هایم فقط خاکستری مانده بـه جا بیت های روشن و شعله ورم را باد برد با همین نیمه ، همین معمولی ساده بساز دیـــر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد برد بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را باد بـرد « حامد عسکری » ایرانشعر @iransher_channel @iransher_channel 882 views10:31