2023-02-10 21:49:08
_ می خوای با بیوه برادرت ازدواج کنی برای بچهاش پدری کنی باشه من حرفی ندارم ولی قبلش باید منو طلاق بدی!
دستش مشت می شود و ولی از در مدارا با منی که اشک می ریزم حرف میزند:
_ توکا چرا بچه بازی در میاری؟ خودت هم خوب میدونی این ازدواج مصلحتیه، صوریه. هیچی بین من و بُِشرا نیست بابا لاکردار من بدخاطر خواتم. مگه آسون یه دست اوردمت که آسون از دست بدمت بی مروت؟
او به بیوه برادرش نظر ندارد ولی بُشرا که هنوز سال شوهرش را نداده برای شوهر من بزک دوزک میکند به او نظر دارد. عشوه آمدنش را برای پدر بچم دیده ام.
_ من نمیخوام شوهرمو پدر بچمو با کسی شریک باشم چرا نمی فهمی مهبد؟
سرم را به سینه اش می چسباند.
_ شریک نمیشی. ببین منو، من دربست مخلص خودت و اون توله تو شکمتم، بابا خرابتم نالوطی با این دل صاب مرده بد تا نکن.
اشک هام سینه برهنه اش را هم تر می کند.
_ خرابمی و میخوای سرم هوو بیاری؟
سرم را از سینه اش بلند می کند.
_ بابا دختر نریز اون اشکا رو حروم نکن. فقط تو شناسنامه است، صوریه به ولای علی اگه سر انگشتم هم بهش بخوره.
_ الان میگی محرمت بشه زنت بشه داستان فرق می کنه.
_ من چشام جزء تو مگه کسی رو میبینه بی انصاف؟
پسش می زنم از او به قهر فاصله می گیرم.
_ به جان خودت مهبد اگه عقدش کنی میذارم میرم. داغ خودم و بچمو به دلت میذارم ...
https://t.me/+AuPPBeV3JoxiMmI0
https://t.me/+AuPPBeV3JoxiMmI0
https://t.me/+AuPPBeV3JoxiMmI0
198 views18:49