Get Mystery Box with random crypto!

خرمگس

آدرس کانال: @kharmagaas
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 19.17K
توضیحات از کانال

 "من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم"
«دفاعیات سقراط»
یادداشتهای فرهاد قنبری
برخی مطالب در اینستاگرام [به آدرس زیر] هم اشتراک گذاری می شود👇
https://www.instagram.com/farhad_ghanbariii

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2024-05-27 13:44:24
مناظره بیژن عبدالکریمی با حاتم قادری را در یوتیوب مشاهده کردم.
بیژن عبدالکریمی به درستی هم شکاف‌های قومی و مذهبی فزاینده موجود در کشور را می‌بیند، هم از خطر جاهلان کینه‌توزی که جایگاه روشنفکر و متفکر و منتقد و...، را اشغال کرده‌اند آگاه است، هم نقش مخرب نظام سلطه در حال و آینده کشور را می‌فهمد، هم دندان طمع همسایگان به غایت دورو و مکار به خاک کشور را می‌بیند و هم دگماتیسم خشن و خانمان برانداز بخشی از گفتمان حاکم را نقد می‌کند و هم دوقطبی ویرانگر موجود در عرصه عمومی را در نظر دارد. عبدالکریمی نقش فرهنگ و ساختارها و تاریخ و سنت را تحولات سیاسی و اجتماعی مشاهده می‌کند و می‌داند که گذار به دموکراسی و فردای بهتر صرفا با چند شعار در خیابان و بیان مغشوش سخنان متفکران غربی محقق نمی‌شود.

بر خلاف ایشان حاتم قادری (به مانند زیباکلام و بسیاری از اساتید جامعه‌شناسی و علوم سیاسی) با یک ذهنیت کاملا سیاست زده با مسائل برخورد کرده و نبود خودآگاهی تاریخی و تاریخ استبدادی و نقش ساختارها و سنت و نظام جهانی در مشکلات امروز کشور را مشاهده نمی‌کند و به قول عبدالکریمی کنش روشنفکری را در حد غر زدن‌های محفلی تقلیل می‌دهد.
@kharmagaas
5.7K viewsedited  10:44
باز کردن / نظر دهید
2024-05-27 13:18:05 فرهاد قنبری
تحریک مخالف

یکی از شیوه های آزار سیاه‌پوستان توسط نژادپرستان آمریکایی تا همین چند دهه قبل، تحریک سیاهان تا رساندن آنها به نقطه انفجار و پایان آستانه تحمل بود. سفیدهای نژادپرست مسیر عبور سیاه‌پوستان را سد کرده و با فوت کردن دود سیگار و توهین و فحاشی و تمسخر و.. آستانه تحمل سیاهان را تمام کرده و آنها را ترغیب به فحاشی یا حمله می کردند. نژادپرستان سفید که به دنبال تحریک سیاهان برای واکنش بودند، همین عکس العمل از سر استیصال سیاهان را بهانه کرده و مجوز ضرب و شتم شدید آنها را صادر می کردند و بهانه‌ای هم داشتند که خود سیاهان شروع کننده بودند.
سیاهان در واقع قربانی وضعیتی بودند که در هر صورت چیزی جز تنبیه و تحقیر نصیبشان نمی شد. آنها خوب می دانستند در صورت پیروی از خواسته های نژادپرستان هم مورد ضرب و شتم قرار خواهند گرفت و در صورت گوش ندادن به آنها هم اجازه عبور دریافت نخواهند کرد و در نهایت مورد توهین و تحقیر واقع خواهند شد. سیاهان در چنین شرایطی اغلب واقعیت را پذیرفته و با تمام خشم و نفرت خود شروع به فحاشی و خشونت‌ورزی کرده و تحمل توهین و کتک و گاهی مرگ را به جانشان می خریدند.

نحوه مواجه صداوسیما و محافظه چ‌کاران با منتقدان، مخالفان، معترضان هم شبیه مواجهه سفیدهای نژادپرست با سیاهان در دهه‌های قبل آمریکاست.

به مواضع چند روز اخیر برخی از صاحبان همیشگی تریبونها و نمایندگان مجلس و مدیران دولتی و مجریان صداوسیما بنگریم.
آنها به جای استفاده از وضعیت تراژیک موجود برای نزدیک کردن دل‌های مردم از تمام ابزارهای رسانه‌ای‌شان برای توهین و تحقیر معترضان و منتقدان استفاده می کنند و در نهایت در مقابل کوچکترین واکنش و اعتراض، آنها را به قانون گریزی و مخالفت با نظام و دورویی و خودفروختگی و امثالهم متهم می‌نمایند.

این تقریبا روش همیشگی این جریان است که از آن برای به درکردن رقبا و منتقدان و مخالفان خود استفاده می کنند. آنها به عمد با تحریک رقبا و منتقدان داخلی، انتظار واکنش خشم آلود از سر استیصال آنها را دارند تا همان را بهانه کرده و زمینه حذف و رد صلاحیت و در شرایطی بازداشت آنها را فراهم نمایند. آنها به منتقدان و جناح‌های رقیب خود انگ جاسوس و خودفروخته و وطن فروش و فاحشه و اراذل و...، می چسبانند و اگر هم در این میان کسی از جناح‌های رقیب کنترل اعصاب خود را از دست داده و اعتراضی کرده و یا پاسخی شبیه خودشان نشان بدهد، او را به باد توهین و تنبیه گرفته و به مجازات و شکایت و دادگاه زندان و...، تهدید می کنند.

کافیست فقط تصور کنیم یکی از چهره های وابسته به جریان اصلاحات یا منتقدان و معترضان با زبان و ادبیاتی شبیه مجریان و سخنرانان محبوب صداوسیما با جناح مقابل و شخصیت های برجسته آن جناح سخن بگوید، در آن صورت حداقل انتظاری که برای چنین فردی می توان داشت بازداشت و اتهام توهین به مقدسات و تشویش اذهان عمومی و در نهایت انتقال به زندان خواهد بود.
@kharmagaas
5.8K views10:18
باز کردن / نظر دهید
2024-05-27 13:01:54
رحیم‌پور ازغدی:
"قبل از شهید امیرعبداللهیان وزیر و مسئولانی داشتیم که وقتی آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها را می‌دیدند از شدت خنده دهان‌شان مثل اسب آبی باز می‌شد"

پ.ن: این ادبیات توهین‌آمیز، اخلاق تولید نمی‌کند بلکه بی اخلاقی تولید می‌کند. این ادبیات به جای منتقد و مخالف، دشمن و وابسته به دشمن تولید می‌کند، این ادبیات دفع حداکثری می‌آفریند، این ادبیات کوچکترین ارزشب برای رای و نظر دیگران قائل نیست. این ادبیات باعث تولید اشخاصی می‌شود که با درگذشت مقامات و مسئولان شادی و خوشحالی می‌کنند. این ادبیات احترامی برای انتخاب مردم قائل نیست و به صورت هدفمند دنبال مشارکت حداقلی است.
این ادبیات در تقابل و دشمنی کامل با گفتمان انقلاب و روش و اصول رفتاری بنیانگذاران انقلاب است.
@kharmagaas
5.2K views10:01
باز کردن / نظر دهید
2024-05-27 09:27:08
شورای نگهبان بهشت:
ظاهرا طبق این به روز رسانی مطهری و منتظری و رفسنجانی احراز صلاحیت نشدند.

با جریانی مواجهیم که نه تنها خود را نماینده خداوند در زمین دانسته و اداره حیات سیاسی و مادی و معنوی و اخلاقی مردم را حق مسلم خود می‌داند و هر آنکه کوچکترین زاویه‌ای با آنها داشته باشد را منافق و جاسوس و خودفروخته معرفی می‌کند، بلکه مسئولیت جهان پس از مرگ انسانها و توزیع بهشت و جهنم را هم بر عهده گرفته و هر کسی را که دوست دارد راهی بهشت و همنشین اولیا الله و با هر کسی که اندک زاویه‌ای داشته راهی جهنم می‌کند.
@kharmagaas
5.5K viewsedited  06:27
باز کردن / نظر دهید
2024-05-26 14:49:59 فرهاد قنبری
انتخابات و علی لاریجانی

- تنها چهره سیاسی نسبتا متفاوت از گفتمان جبهه‌ پایداری که احتمال تایید صلاحیت او وجود دارد علی لاریجانی است. حضور احمدی نژاد و یا آذری جهرمی و ظریف و پزشکیان و جهانگیری و سایر چهره‌های منتسب به جریان اصلاح‌طلبی صرفا بازی رسانه‌ایست و احتمال تایید صلاحیت آنها نزدیک به صفر است.

- ترغیت شورای نگهبان برای رد صلاحیت کاندیداها از سوی مجریان تلویزیون و یا پیامهای هشدار دهنده مدیر مسئول کیهان مبنی بر عدم ثبت نام دوباره، رد صلاحیت شده های دوره قبلی فقط یک مخاطب دارد و آن علی لاریجانی است.

- رهبری پس از رد صلاحیت لاریجانی در انتخابات سه سال قبل از جفای شورای نگهبان در حق ایشان سخن گفت و به نظر با ثبت نام دوباره ایشان، این شورا هم بهانه‌ای برای رد صلاحیت دوباره ایشان نخواهد داشت.

نگارنده به دلایل زیر و بیشتر از سه سال قبل لاریجانی را بهترین گزینه در میان گزینه‌های مطرح شده برای ریاست جمهوری می‌دانم:

۱- لاریجانی مشاور رهبر است تایید و اعتماد بیشتری از سوی رهبری دارد و همین سلاح «ضد ولی فقیه» را که جناح محافظه کار همیشه با توسل به آن سعی در به در کردن رقیب داشته را بی اثر می نماید.

۲- لاریجانی به واسطه سی سال تجربه مدیریتی در سطوح بالا از صداو سیما گرفته تا شورای امنیت ملی و ریاست مجلس آشنایی و تجربه بالایی از مسائل و مشکلات کشور دارد.

۳- لاریجانی بارها نشان داده است که در حین بحران و عصبانیت (به خاطر بیاوریم یکشنبه معروف مجلس را) عتماد به نفس بالایی دارد و از مسیر استدلال و عقلانیت خارج نمی‌شود و این برگه برنده‌ای برای رئیس‌جمهور است.

۴- علی لاریجانی با رد صلاحیت خود برخورد پخته و معقولی داشت و این مسئله اعتماد به او در میان نهادهای نظامی و جریان‌های پرنفوذ سیاسی را افزایش داد.

۵- لاریجانی استاد پیش بردن امور مدنظر خود بدون جنجال رسانه ای است. لاریجانی دوازده سال نماینده شهر متفاوت قم بود و علارغم برخوردهای تند جریان افراطی که از پرتاپ مهر و نعلین در بهمن سال نود و یک تا پخش شبنامه های تند علیه او در آستانه انتخابات مجلس دهم را شامل می شد، هیچگاه وارد جدال لفظی و رسانه ای با این جریان نشد و امور مدنظر خویش از تصویب برجام تا ریاست مجلس لیست امیدی را به راحتی پیش برد.

۶- لاریجانی آن خوش‌بینی (که گاهی به پرت بودن از واقعیات بین‌المللی منجر می‌شود) جریان اصلاحات به واقعیات حاکم بر عرصه بین‌الملل را ندارد و به نظر سیاست خارجی معقولانه‌ای در پیش خواهد گرفت.

۷- لاریجانی شعارها و وعده‌های دروغین اصلاح‌طلبان در مورد مسائل مختلف اجتماعی را ندارد و به قدرت کم رئیس‌جمهور در این حوزه واقف است.

۸- لاریجانی به عنوان چهره معتدل این توانایی را دارد که هم اصولگرایان معتدل و حلقه نزدیک به راس نظام را راضی کند و هم شکاف خطرناک و روزافزون میان مردم را کاهش دهد.

اما مهمترین موانع لاریجانی:
- گذر از فیلتر سخت‌گیرانه شورای نگهبان که به نوعی در اختیار جبهه پایداری است.
- عدم تمایل عمده طبقه متوسط جدید شهری به مشارکت در انتخابات.
- مسئله فساد اقتصادی که همیشه حول نام خانواده ایشان مطرح بوده است.
@kharmagaas
5.5K viewsedited  11:49
باز کردن / نظر دهید
2024-05-25 23:55:01
در یک دهه اخیر هر انتخابات ریاست‌جمهوری که می‌رسد، احمدی‌نژاد اولین کسی که زنبیل خود را در صف کاندیداها می‌گذارد.

اما علت این احساس تکلیف همیشگی احمدی نژاد در چیست؟
احمدی نژاد پس از پیروزی در انتخابات سال ۸۴ هیچگاه اعتماد به نفس پذیرش این میزان رای عمومی را پیدا نکرد. او در مواجهه با خویشتن خود هیچ ویژگی برجسته و خاصی نمی‌دید که باعث جذب چنان رای‌ بالای عمومی باشد و به همین علت دنبال دلایلی «غیر شخصی» برای چرایی این میزان رای و اعتماد عمومی رفت. او در جدال با خویشتن به تنها نتیجه ای که برای این میزان اقبال عمومی رسید، عنایت ویژه الهی بود و به این واسطه کم‌کم از تمام کسانی که باعث عروج او به ریاست‌جمهوری شده بودند فاصله گرفت و خود را در جایگاه برگزیده الهی شناخت.

احمدی نژاد، «محمدعلی باب» و «دن‌کیشوت» عصر ماست. او با گذشت نزدیک ۲۰ سال هنوز با واقعیت کنار نیامده و خود را نظر کرده الهی می‌داند که باید به رسالت خود جامه عمل بپوشاند. او در این مسیر توسط اصحاب «حروف حی» و «سانکو پانزاهای‌طمع‌کار» احاطه شده‌ و چنان بر توهم برگزیدگی او دمیده‌ شده است که به قطع ارتباط کامل او با واقعیت منجر شده است.
@kharmagaas
8.6K viewsedited  20:55
باز کردن / نظر دهید
2024-05-25 22:46:01
بیان صریح بنیانگذار انقلاب اسلامی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی در مرداد سال ۱۳۵۸ در مورد رای مردم:

_ اکثریت هرچی گفتند آرایشان معتبر است حتی اگر به ضررشان باشد، شما ولی آن‌ها نیستید، وکیل آن‌ها هستید.

_ بر طبق آنچه که ملت مسیرش هست مسائل را مطرح کنید حتی اگر بر خلاف آنچه باشد که عقیده شما هست.

@kharmagaas
5.7K views19:46
باز کردن / نظر دهید
2024-05-25 22:35:39 فرهاد قنبری
از تشییع جنازه تا رفراندوم و انتخابات


- تشییع جنازه آقای رئیسی و حضور انبوه مردم باز بحث رفراندوم و مشروعیت مردمی نظام را به بحث سیاسی روز تبدیل کرده است و عده‌ای این مشارکت گسترده را مصادره به مطلوب کرده و آن را به مثابه انتخابات در نظر گرفته و از شورای نگهبان می‌خواهند که هر کاندیدایی که از لحاظ فکری با گفتمان آقای رئیسی در متفاوت است را رد صلاحیت نماید.

-  آنچه به عنوان ناظری میدانی انتخابات اخیر مجلس در تهران و تشییع جنازه آقای رئیسی در تهران می‌توانم ادعا نمایم این است که تفاوت فاحشی از لحاظ تیپ فکری و ظاهر شرکت کنندگان در انتخابات و تشییع کنندگان رئیس‌جمهور وجود نداشت (برای مثال بیش از نود درصد زنان مشارکت کننده در تشییع جنازه خانم‌های با پوشش چادر بودند. پوششی که در واقعیت امروز شهر تهران با هیچ منطقی در اکثریت نیست)

- میزان رای آقای نبویان در انتخابات اخیر نشان داد که نظام در هر شرایطی در تهران حدود ششصد هزار نفر جمعیت بالای هیجده سال پای کار (در شرایط اضطراری مانند تشییع سردار سلیمانی و آقای رئیسی بیش از یک و نیم میلیون در شهر تهران و بیش از دو میلیون نفر در استان) در شهر تهران دارد و این جمعیت به هیچ‌وجه جمعیت کمی نیست اما در مقیاس کلی استان هم به هیچ‌وجه اکثریت ساکنان این شهر و استان نیست.

- آقای رئیسی با بیش از هیجده و نیم میلیون رای در سال ۱۴۰۰، (چیزی حدود سی و یک درصد آرای کل واجدین شرایط در کشور) را در انتخابات را کسب کرد. عموم این جمعیت که امروز داغدار از دست دادن رئیس‌جمهور و همراهان ایشان است به احتمال بسیار در انتخابات پیش رو مشارکت خواهد داشت اما به نظر نمی‌رسد هیچ کاندیدایی به تنهایی توانایی جذب تمام آرای ایشان را داشته باشد.

- اگر چیزی حدود سی درصد از جامعه (همان درصدی که در سال ۱۴۰۰ به آقای رئیسی رای داد) به صورت میدانی داغدار از دست دادن رئیس‌جمهور و همراهان ایشان بود، جمعیتی هم تقریبا به همان نسبت و درصد (اگر چه موافق عملکرد و کارنامه دولت نبود) اما از درگذشت تراژیک ایشان اندوهگین شد. مشارکت و عدم مشارکت این بخش از جمعیت در انتخابات پیش رو، تاثیر بسیار مهمی در نتیجه انتخابات خواهد داشت.
@kharmagaas
5.4K views19:35
باز کردن / نظر دهید
2024-05-24 22:15:12 فرهاد قنبری
میراث چپ

گفتمان چپ در ایران معاصر در زمینه‌هایی مانند به رسمیت شناخته شدن حق تحصیل و حقوق زنان، اصلاحات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی، فعالیت در زمینه‌های هنری مانند سینما، شعر، داستان، تئاتر و موسیقی و..، و همچنین احقاق حقوق کارگران و دهقانان نقش پررنگی داشته است اما در کل میراث منفی این جریان سیاسی برای ایران امروز بسیار بیشتر از آثار مثبت آن بوده است.
برای مثال این میزان از «سیاست زدگی» حاکم در جامعه که از سینما و ادبیات و موسیقی تا اخلاق و ورزش را کاملا تحت سلطه خود درآورده و مجال تنفس به هیچ اندیشه متفاوتی را نمی دهد، محصول گفتمان «چپ» در تاریخ معاصر ایران است. این گفتمان که با عینک لنین و استالین و چه گوارا و مائو و گنگستریسم دهه شصت و هفتاد میلادی، به جهان می نگریست، هر تفکر وطن دوست و هر هنر غیرسیاسی را با چنان ادبیاتی توهین آمیز و تحقیر آمیزی پس می راند که روشنفکران دلسوز، از ترس آبرو هر کدام به کنجی خزیده و به تلخی گذر ایام را نظاره می کردند. گفتمان چپ سرمست از آرمانخواهی و بشردوستی کذاییش چنان در ایدئولوژی خود مستغرق بود که تاریخ پربار هنر این سرزمین را نیز احضار کرده و آنها را با نگاه طبقاتی خود ارزشگذاری می کرد. در این راه منوچهری و معزی و عنصری و فرخی شاعران خودفروخته درباری و فردوسی اشراف‌زادهِ مجیزه‌گویی که توانی جز مدیحه سرایی جباران و ستمکاران نداشته است، معرفی می‌شدند.

گفتمان چپ در ایران که ملغمه و شله‌قلمکاری عجیب و غریب از همه چیز بود تلاش داشت تا با پیوند لنین و چگوارا با ابوذر و اسلام، ایدیولوژی را شکل دهد که مفاهیمی مانند، "لیبرال" و "توسعه" و "فردوسی" و "ایران باستان" با برچسب هایی مانند لیبرال خودفروخته، غربزده بیمار، امپریالیست، فاشیسم ایرانی و امثالهم به فحش و ناسزای عمومی تبدیل شده و طرد شود. این گفتمان که یک سوی بیرقش را جلال آل احمد و سوی دیگرش را چریک‌ها و گنگسترهای فدایی و مجاهدخلق و سران حزب توده و روشنفکران و شاعران و هنرمندان و نویسندگان چپ گرا در دست گرفته بودند، چنان بر فضای روشنفکری و رسانه ای کشور مسلط بودند که هر سخن و تفکری غیر از سخن و تفکر خود را با بدترین انگها و توهین ها به حاشیه می راندند. در آن سالها و در آن فضای ایدئولوژی زده نه کسی جرات داشت علیه فیلم «گوزنها» و منطق خشونت بار مستتر در آن چیزی بگوید و نه کسی جرات می کرد در مقابل نوشته های ساعدی و شاملو که برای حادثه "سیاهکل" (حمله چریک های فدایی خلق به پاسگاهی در سیاهکل استان گیلان) حماسه سروده و به «زیبایی شناسیِ گنگستریسم چریکی» مشغول بودند، کوچکترین مخالفتی ابراز نماید.

کمونیست‌های ایرانی و بسیاری از سران حزب توده که آشکار و نهان در زیر بیرق شوروی سینه می‌زدند و بدون دستور مسکو آب هم نمی خوردند، عادت داشتند که به هر متفکر و اندیشه ملی‌گرا و وطن دوست و در کل به هر اندیشه "غیری" با شدیدترین توهین و انگ‌ها هجوم می بردند و تا لجن مال کردن و بی‌آبرویی کامل و گاهی ترور و حذف فیزیکی مخالفان خود دست از تلاش برنمی داشتند. (احمد دهقان اولین مدیر مجله "تهران مصور" و محمد مسعود مدیر روزنامه "مرد امروز" هر دو به وسیله گروه نورالدین کیانوری و خسرو روزبه ترور شدند و دکتر مصدق و خلیل ملکی و سایر ملی‌گرایان همیشه آماج شدیدترین اتهامات و توهین‌های ساخته و پرداخته از سوی حاملان این جریان فکری شوروی‌پرست بودند)

میراث «غیرستیزی» جریان چپ، در دهه‌های پس از انقلاب به اکثر گروها و جناح های سیاسی و روزنامه ها و رسانه ها نیز سرایت کرد. از نحوه مواجهه این جریانات با جبهه ملی و نهضت آزادی در اوایل انقلاب تا امروز که بسیاری از فحاشان مجازی مانند گرگ در کمین نشسته‌اند تا شاید کسی اندکی پای خود را بر خلاف مسیر دلخواه آنها بگذارد با تمام قدرت حمله کرده و او را تکه پاره نمایند. این جماعت صبح تا شب در پستوهای مجازی دنبال تصویر یا مصاحبه و سخن قدیمی از یک هنرمند محبوب یا فعال سیاسی وطن‌دوست که هنوز اقبال و محبوبیتی میان مردم دارد، هستند تا با علم کردن آن، بهانه لازم برای حمله به او را به دست آورده و به گمان خود تشت رسوایی او را برافرازند.

امروز هم عمده (نه همه آنها) جماعتی که بیرق چپ‌گرایی را در دست دارند نه دغدغه وطن‌ و نه دغدغه کارگر و مستضعف را دارند بلکه هدف اصلی‌شان نمایش و گرفتن تایید دیگران است. کمونیست بودن آنها از این جنس که چرا فلان بورژوا دارد و فلان کارگر ندارد، نیست، بلکه چرا فلانی دارد و من ندارم است، آزادی‌خواهی آنها از جنس چرا فلان جریان سیاسی آزادی کامل دارد و فلان جریان ندارد نیست، بلکه چرا فلان جریان آزادی کامل دارد و من قدرت لازم برای گرفتن آزادی او را ندارم، است. مبارزه آنها با فساد و اختلاس هم برای ایجاد مرز میان درستی و نادرستی نیست، بلکه به دست آوردن بهانه برای حمله به این و آن است..
@kharmagaas
5.3K views19:15
باز کردن / نظر دهید
2024-05-24 22:01:50
روشنفکر ایرانی قبل از اینکه مارکس و لنین و هگل و آدورنو و...، را بشناسد، باید خودش را بشناسد. اینکه کجای دنیا ایستاده است، پا بر روی چه خاکی دارد و نسبت‌اش با تاریخ و سنت های سرزمینش چگونه است.
روشنفکر ایرانی قبل از تلاش برای شناخت تاریخ و فلسفه غرب، باید تاریخ و اندیشه، سرزمین خود را واکاوی کند. روشنفکر ایرانی قبل از شناخت هنر و فکر و اندیشه در غرب باید موسیقی و معماری و شعر و خطاطی و سایر هنرهای سرزمین خود را بشناسد.
روشنفکر ایرانی تنها پس از این شناخت است که با دریچه ذهنی بازتر و اعتماد به نفس و خودباوری بیشتر و با درکی عمیقتر از «جهان خویش» می تواند بفهمد که چه نسبتی با هنر و علم و فلسفه جهان غرب دارد و چگونه می تواند از علم و فلسفه و جریان های فکری و هنری و سیاسی مدرن غرب برای جامعه خود و باز کردن گره های اجتماعی و فرهنگی خود استفاده نماید.

هر جریان فکری و اجتماعی که به نام نقد سعی در انکار برهه‌ای از تاریخ سیاسی و تمدنی این سرزمین (چه ایران باستان چه ایران پس از اسلام) داشته باشد، جریانی هپروتی است و درک درستی از نقش سنت و میراث فرهنگی و خودآگاهی تاریخی برای ساخت جامعه بهتر ندارد.
@kharmagaas
5.2K views19:01
باز کردن / نظر دهید