روایت یک داستان واقعی گاف بچههای حراست شهرداریِ شهر به چوخ | شبکه خاوران
روایت یک داستان واقعی گاف بچههای حراست شهرداریِ شهر به چوخرفتگانِ ایالت میشیگان
@khavaranet
اولين روز استقرار شهردارِ انقلابی شهر بهچوخرفتگان میشیگان بود و آقای شهردارِ شهر چوخ، میخواست سرکار حاضر شود. صبح اول وقت، داشتم وارد ساختمان شهرداری میشدم تا برنامه و تشریفات اولین روز تکیه بر صندلی توسط او را، به جا آورم. داشتم به شهرداری میآمدم که دیدم چند نفر از کارمندان جلو در ایستادهاند و دارند، چیزهایی زمزمه میکنند.
دیدم از این بیریشههایی هستند که عمهی پیشیگان به شهرداری آورده و تعدادی از نیروهای ابوالخناس هم جمع بودند. توجه نکردم و رد شدم. اما یکی از بچهها پشت سرم دوید و گفت: آقای مهندس! بنر را دیدی؟ ماجرا را پرسیدم و او هم سیر تا پیاز را تعریف کرد. ظاهرا شب قبل رندی آمده بوده و بنري در ورودي شهرداري شهر به چوخرفتگان نصب كرده و روی آن بزرگ نوشته بود: شيـــــــــر سماور به ... شهردار
ده دقیقه نگذشته بود که همهی شهرداری مرکز متوجه شدند و همهمهای به راه افتاد. خوب به طور طبیعی چون سایهمال در ساختار شهرداری زیاد است ( سایهمال به کسانی گفته میشود که سر ظهر یک سایه گیر میآورند و در آن سایه، بازوی رئیسشان را ماساژ میدهند تا خسته نشود! سایهخور هم داریم) هر کس خواست بیاید تا این شعار را از آن ارتفاعد۲۰، ۳۰ متری بزداید.
یکی از معاونان شهرداری که هنوز سر جایش بود، از ديدن اين پارچه نوشته بسيار برآشفته بود و کانه ترسیده بود الساعه برش دارند، به کارکنان حراست دستور داده بود هرچه سريعتر اقدام به پاره کردن این پارچهنوشت ننگین کنند. کمکم سر و کله مردم هم پیدا شده بود و نگاههای متعجب با هياهوی مردم در آمیخت و اوضاع ره پیچیده و پیچیدهتر کرد. كارگر خدماتي رفت که نردبان بياورد و کارکنان حراست هم بلافاصله رفتند بالا و دست بكار پاره كردن بنر شدند اما دستپاچه شده بودند و از طرف کلمه شير سماور کار را شروع کردند.
@khavaranet
با نزدیک شدن به ساعت رسمی برنامه علاوه بر سایهمالان سایهخواران (اینها کسانی هستند که جمهوریخواه و دموکرات ندارد همیشه در شهرداری هستند در هر دوره هم پست دارند. سایهخواری از سایهمالی پیچیدهتر است هم سایهی خوب نیاز است هم مزهی خوب) هم به جمع اضافه شدند و فضا را هیجانزدهتر کردند. کار کند بود و نبود نردبان و استرس و عجله و تراكم زياد جمعيت بيننده، و نیز رهگذران تکهپرانی آنها، بلبشویی بپاکرده بود و کارگران هم هنوز نتوانسته بودند، قسمت توهينآميز بنر را پاکسازی کنند. مسوول حراست شهرداری شهر به چوخرفتگان میشیگان هم آمده بود با بیسیم دستش هی دستور صادر میکرد. کارگران که از قسمت شیر سماور شروع کرده و داشتند بنر را پاره میکردند گاه در آن هیاهو صدای مسوول حراست را نمیشنیدند. او هم که عصبانی شده بود و دید با اشاره کار درست نمیشود با صدای بلند از پایین فریاد زد: شیر سماور رو ولش کنید اول ... شهردار روپاره کنین