Get Mystery Box with random crypto!

توشکه ی تاریخی =========================== بنویس که تا دست تو | رحیم رسولی

توشکه ی تاریخی
===========================
بنویس که تا دست تو از کار بیفتد
از دست تو نگذار که خودکار بیفتد

چون مورچه باشد صفت واژه که کافی است
یک مرتبه برخیزد و صد بار بیفتد

افتاد که افتاد، نیفتاد، نیفتاد
مثل همه وارونه نگه دار بیفتد

دنیا به مثل آب دماغ است، دلت خواست
بالا بکش و یا که نه بگذار بیفتد

از ماست که بر ماست فقط قصه ی ما نیست
چیزی است که هر بار به تکرار بیفتد

شیریم که شیریم، در این بیشه عجب نیست
یک چند اگر دور به کفتار بیفتد

از لاشه خوری صرف نظر کن که محال است
ته مانده ی صید از دهن مار بیفتد

لب بسته کلاغ و نگران است مبادا
آذوقه اش از گوشه منقار بیفتد

دیوار فرود آمده بر دزد که بدبخت
مجبور شده از سر دیوار بیفتد!

بیداری و بیهوده به خوابت زدی انگار
وقت است لحاف از سر بیدار بیفتد

خاموشی ناخواسته ابراز وجود است
جای لب اگر چشم به گفتار بیفتد

عقل تو یقین و دلت اما و اگر داشت
باشد که دلت نیز به انکار بیفتد

آن دوره گذشته است که آدم سر هر چیز
هی یاد خدا و گل بی خار بیفتد

حتما عرقش کار درست است اگر باز
در پیک کسی عکس رخ یار بیفتد

باشد ابدی سلطنت جهل که پالان
از دوش خر البته که دشوار بیفتد

یا حلقه بزن گردن خود را به طنابی
یا خم کن و بگذار که افسار بیفتد

روزی نکند دست تو عکاس بلرزد
پیشینه ی تاریخی ما تار بیفتد!!
.
https://telegram.me/khertenagh
.
#توشکه_تاریخی
.