2022-05-16 09:59:19
آورده اند که :
و چون فردوسی وفات کرده ، شیخ ابوالقاسم کرگانی بر او نماز نکرده ، و عذر گفته که او مداح کفار بوده ، و بعد از آن به کشف مشاهده کرده که فردوسی در بهشت فردوس با حور در قصور است.
شیخ به او گفته : به چه چیز خدای – تعالی – تو را آمرزید ، و در جنت ساکن گردانید ؟
فردوسی گفته : به دو چیز : یکی به آنکه تو بر من نماز نکردی ! ، و یکی آنکه این بیت در توحید گفته ام که :
جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چه ای ، هر چه هستی تویی ....
عطار نیشابوری در اسرارنامه خود این داستان را چنین آورده است :
شنودم من که فردوسی طوسی
که کرد او درحکایت بی فسوسی
به بیست و پنج سال از نو ک خامه
بسر میبرد نقش شاهنامه
بآخر چون شد آن عمرش بآخر
ابوالقاسم که بد شیخ اکابر
اگرچه بود پیری پر نیاز او
نکرد از راه دین بروی نماز او
چنین گفت او که فردوسی بسی گفت
همه در مدح گبری ناکسی گفت
بمدح گبر کان عمری بسر برد
چو وقت رفتن آمد بی خبر مرد
مرادر کار او برگ ریا نیست
نمازم بر چنین شاعر روا نیست
چو فردوسی مسکین را ببردند
بزیر خاک تاریکش سپردند
در آن شب شیخ او را دید خواب
که پیش شیخ آمد دیده پر آب
ز مرد رنگ تاجی سبز بر سر
لباسی سبزتر از سبزه در بر
بپیش شیخ بنشست و چنین گفت
که ای جان تو با نور یقین جفت
نکردی آن نماز از بی نیازی
که می ننگ آمدت زین نانمازی
خدای تو جهانی پر فرشته
همه از فیض روحانی سرشته
فرستاد اینت لطف کار سازی
که تا کردند بر خاکم نمازی
خطم دادند بر فردوس اعلی
که فردوسی بفردوس است اولی
خطاب آمد که ای فردوسی پیر
اگر راندت ز پیش آن طوسی پیر
پذیرفتم منت تا خوش بخفتی
بدان یک بیت توحیدم که گفتی
مشو نومید از فضل الهی
مده بر فضل ما بخل گواهی
یقین میدان چوهستی مرداسرار
که عاصی اندکست و فضل بسیار
گر آمرزم بیک ره خلق را پاک
نیامرزیده باشم جز کفی درخاک
146 viewsedited 06:59