2024-05-25 14:30:43
پدربزرگ من...
چیز زیادی ازش یادم نمیاد
جز اینکه شطرنج بازیکردن رو بهم یاد داد،
هر بار که بازیمون تموم میشد
و مهرهها رو توی جعبهش میذاشتیم،
یه چیز بهم میگفت
هنوز صدای آرومش تو گوشمه:
"میبینی کرول! زندگی مثل شطرنجه؛
وقتی بازی تموم میشه، همهی مهرهها،
-پیادهها، شاهها و وزیرها-
همه به یک جعبه برمیگردن..."
دروغگویی روی مبل
#اروین_د_یالوم
《 @lBOOKl 》
10.5K views11:30