عاشقانه ها

2022-01-09 21:32:01 نبودی در دلم انگارطوفان شد، چه طوفانی
دو پلکم زخمی از شلاق باران شد،چه بارانی

نبودی بغض کردم...حرف ها را...خودخوری کردم
دلم ارگ است و ارگ از خشت... ویران شد چه ویرانی

گوزنی پیر بر مهمان سرای خانه ی خانی
به لطف سرپری تک لول مهمان شد،چه مهمانی

یکی مثل من بدبخت در دام نگاه تو
یکی در تنگی آغوش زندان شد،چه زندانی

پس از یوسف تمام مصریان گفتند: عجب مصری
بماند گریه هم سوغات کنعان شد،چه کنعانی

من از «سهراب» بودن زخم خوردن قسمتم بوده
برو «گرد آفریدم»،فصل پایان شد،چه پایانی...
#حامد_عسکری

@lovestory باز کردن / نظر دهید

2022-01-09 21:30:28 @lovestory باز کردن / نظر دهید

2022-01-08 21:32:01 دلم را چون اناري کاش يک شب دانه مي کردم
به دريا مي زدم در باد و آتش خانه مي کردم

چه مي شد آه اي موساي من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه مي کردم

نه از ترس خدا، از ترس اين مردم به محرابم
اگر مي شد همه محراب را ميخانه مي کردم

اگر مي شد به افسانه شبي رنگ حقيقت زد
حقيقت را اگر مي شد شبي افسانه مي کردم

چه مستي ها که هر شب در سر شوريده مي افتاد
چه بازي ها که هر شب با دل ديوانه مي کردم

يقين دارم سرانجام من از اين خوبتر مي شد
اگر از مرگ هم چون زندگي پروا نمي کردم

سرم را مثل سيبي سرخ صبحي چيده بودم کاش
دلم را چون اناري کاش يک شب دانه مي کردم
#عليرضا_قزوه

@lovestory باز کردن / نظر دهید

2022-01-08 21:30:11 @lovestory باز کردن / نظر دهید

2022-01-07 21:32:01 ﺭﻓﺘﯽ و از رفتنت با من هوا ﻫﻢ گریه كرد
شهر ﺧﺎﻟﯽ شد دل این ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻫﻢ گریه كرد

ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ هیچ کس درد مرا تسكین نشد
از قفای رفتنت حتی خدا ﻫﻢ گریه كرد

تاهمه گل های شادی دردلم پژمرده شد
هم صدا باگریه ام حتی صدا هم گریه ﮐﺮﺩ

ﮔﺮﻳﻪ ﻫﺎﻳﻢ صورت سهراب را ﺩﻟﮕﻴﺮ كرد
بی تو عکس قیصر و سهراب با ﻫﻢ گریه کرد

غصه آمد حالتم را دید و قدری خنده زد
شعر ﭼﻮﻥ ﺗﻮ بر من ماتمنوا ﻫﻢ گریه کرد

ﻭﺍﯼ ﻣﻦ! ﺑﻨﮕﺮ چه سان ﺍﻭﺍﺭﻩ و درمانده‌ام
بینوایی مرا دید و گدا ﻫﻢ گریه كرد

ای دریغ از من ,دریغ از تو دریغ از زندگی
ﺭﻓﺘﯽ و ﺍﻳﻦ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭﺩ ﺍﺷﻨﺎ ﻫﻢ گریه کرد
#فردوس_اعظم

@lovestory باز کردن / نظر دهید

2022-01-07 21:30:34 @lovestory باز کردن / نظر دهید

2022-01-06 21:32:01 چه ها نمی کشم از چشم محشری که تو داری
از این دو تیله ی در خون شناوری که تو داری

دلم خوش است به این زخم پینه بسته، به اینکه
رها نمی شوم از دست خنجری که تو داری

قلم به دست بگیری، غزل دوباره ردیف است
و شعر می چکد از لای دفتری که تو داری

فقط برای نگاه تو جوش می زند انگار
خوشا به حال و هوای سماوری که تو داری

"چو بید بر سر ایمان خود چگونه نلرزم؟"
حساب می برم از آن برادری که تو داری

بگو چقدر به پای تو آب و دانه بریزم
برای دیدن آن دو کبوتری که تو داری؟
#عبدالحسین_انصاری

@lovestory باز کردن / نظر دهید

2022-01-06 21:30:13 @lovestory باز کردن / نظر دهید

2022-01-05 21:32:01 ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ، ﺑﯽﺗﻮ ﻣﮑﺎﻥ ﺑﺪﯼ ﺷﺪﻩﺳﺖ
ﺍﯼ ﺻﺎﺣﺐ ﺯﻣﺎﻧﻪ ! ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺪﯼ ﺷﺪﻩﺳﺖ

ﺣﺘﯽ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﻤﯽﺭﺳﺪ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﺩ، ﻧﺎﻣﻪﺭﺳﺎﻥ ﺑﺪﯼ ﺷﺪﻩﺳﺖ

ﺑﺮﮔﺮﺩ، ﺗﺎ ﻫﻮﺍﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﯽ
ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ، ﺧﻔﻘﺎﻥ ﺑﺪﯼ ﺷﺪﻩﺳﺖ

ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ، ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪﺍﻧﺪ
ﺣﺘﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﺷﻌﺮ، ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺪﯼ ﺷﺪﻩﺳﺖ

ﺳﺎﻋﺖ، ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﭘﯿﺶ ﻣﯽﺭﻭﺩ
ﺍﯾﻦ ﺗﯿﮏ ﺗﺎﮎﻫﺎ، ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺑﺪﯼ ﺷﺪﻩﺳﺖ

ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﮐﻪ ﯾﺦ ﺯﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ
ﺟﺎﻥ ﻣﺮﺍ ﺑﮕﯿﺮ، ﮐﻪ ﺟﺎﻥ ﺑﺪﯼ ﺷﺪﻩ ست....
#میلاد_عرفانپور

@lovestory باز کردن / نظر دهید

2022-01-05 21:30:45 @lovestory باز کردن / نظر دهید