2022-10-25 19:59:02
مثل مترسکی سر جالیز مانده ایم
در یک غروب سرد و غم انگیز مانده ایم
برعکس وعده های بهاری که داده اند
در زرد ترین قسمت پاییز مانده ایم
داغیم جان گداز که تاریخ میکشد
ستارخان شدیم و به تبریز مانده ایم
با وعده ی بهشت بر این خاک آمدند
حالا میان دشت بلاخیز مانده ایم
یک عمر سنگ هیچ بر این سینه میزدیم
عمریست سمت مطلب ناچیز مانده ایم
دریای ثروتی که خدا داد خشک شد
ما همچو رعیتی سر کاریز مانده ایم
نه هشت و نه گرو که در این بزم اغنیا
با پنج و شیش خویش گلاویز مانده ایم
صد راه حل و صد مسیر صاف پیش رو
مثل گزینه های زیر میز مانده ایم
هرچند خون جگر شده از جبر و اضطرار
چشم انتظار صبح این ستیز مانده ایم
37 viewsTihoo.graph, edited 16:59