Get Mystery Box with random crypto!

منشاء همه‌گیری کرونا: انتقال از جانور یا نشت از آزمایشگاه؟ با | 🌐اقتصاد کاربردی🌐

منشاء همه‌گیری کرونا: انتقال از جانور یا نشت از آزمایشگاه؟

با وام گرفتن مثالی از برتراند راسل، ابتدا اشاره‌ای کنیم به تفاوت امکان و احتمال. آیا «امکان دارد» جسمی به‌شکل قوری بر گِردِ سیاره‌ی مشتری در حال گردش باشد؟ همینکه توانسته‌ایم این حالت را تصور کنیم پس «منطقا» چنین امکانی منتفی نیست. اما فرض کنید فردی می‌خواهد این امکان را مبنایی برای عمل قرار دهد و مثلا در مسابقه‌ای تلویزیونی شرکت کند. کدام گزینه را انتخاب کند تا برنده‌ی جایزه شود: الف: قوری‌ای بر گِردِ مشتری در حال گردش است؛ ب: هیچ قوری‌ای بر گرد مشتری نمی‌گردد؟ اگر گزینه‌ی دوم را انتخاب کند‌ به این معنا است که هرچند گزینه‌ی نخست را منطقا ناممکن نمی‌داند اما «نسبت به گزینه‌ی رقیب» وقوع آن را چندان محتمل نمی‌داند.

از آغاز همه‌گیری کووید 19، در باب خاستگاه ویروس کرونا فرضیه‌های متعددی مطرح شد:

فرضیه‌ی یک: ویروس به نحوی طبیعی از جانوری مانند خفاش یا پانگولین به انسان منتقل شده است.
فرضیه‌ی دو: ویروس از یک آزمایشگاه ویروس‌شناسی در ووهان نشت پیدا کرده است.
فرضیه‌ی سه: چینی‌ها ویروسی طبیعی را به‌قصد وارد کردن ضربه‌ای به اقتصاد آمریکا دستکاری کرده‌اند.
فرضیه‌ی چهار: آمریکایی‌ها ویروسی طبیعی را برای وارد کردن ضربه‌ای به اقتصاد چین دستکاری کرده‌اند.
و برخی فرضیه‌ها‌ی دیگر.

همه‌ی این فرضیه‌‌ها «منطقا ممکن» اند، اما آیا همه‌ی این فرضیه‌ها محتمل نیز هستند؟ به عبارتی دیگر کدامیک را باید جدی گرفت و مبنای عمل قرار داد؟ مشخص است که اگر از عرضه‌کننده یا طرفدار فرضیه پرسش کنیم فرضیه‌ی خود را محتمل‌تر از سایرین می‌داند.

دانشمندان در این موارد شواهد له و علیه فرضیه‌ها را وزن‌دهی می‌کنند و بر آن اساس دست به گزینش می‌زنند. در این‌باره، وزن شواهد علیه فرضیه‌های توطئه‌آمیزی مانند فرضیه‌های سه و چهار آنقدر زیاد بود که از ابتدا نیز اجماع دانشمندان بر نادیده گرفتن آنها بود. البته می‌دانیم از آنجا که اطلاعات نادرست با‌سرعتی بسیار بیشتر از واقعیت‌ها در شبکه‌های اجتماعی پخش می‌شوند این تئوری‌های توطئه نیز با سرعت فراوان در شبکه‌های اجتماعی در حال انتشارند و برخی دولتمردان نیز در جهت منافع خود، که عموما سیاسی، اقتصادی، یا ایدئولوژیک هستند (و نه علمی) از آنها بهره می‌برند.

از منظر اکثریت دانشمندان فرضیه‌ی نخست محتمل‌ترین امکان بود اما تعداد قابل توجهی از ایشان نیز پیدا شدند که گزینه‌ی دوم را محتمل‌تر ارزیابی می‌کردند. وقتی تعداد مخالفان قابل توجه شود به معنای آن است که دانشمندان باید فرضیه‌ی رقیب را جدی بگیرند.

برای داوری میان این دو فرضیه تیمی متشکل از 21 دانشمند (10 آمریکایی، 5 بریتانیایی، 2 استرالیایی، و چهار نفر از چین، نیوزلند، اتریش، و کانادا با تنوعی از تخصص‌ها از جمله ویروس‌شناسی، ژنتیک انسان، بیماری‌های عفونی، زیست‌شناسی تکاملی، زیست‌شناسی محیط زیست، میکروبیولوژی، ایمونولوژی و ...) کلیت داده‌های موجود را وزن‌دهی کرده‌ و به این نتیجه رسیده‌اند که فرضیه‌ی نخست بسیار محتمل‌تر از فرضیه‌ی دوم است. (لینک مقاله که در شماره‌ی آتی ژورنال Cell چاپ می‌شود در زیر آمده است.)

آیا دانشمندان فرضیه‌ی نخست را ثابت کرده‌اند؟ خیر. در علم چیزی اثبات نمی‌شود. نویسندگان مقاله نیز ضمن ممکن، اما نامحتمل خواندن فرضیه‌ی دوم در پرتو «شواهد در دست» اولی را «نسبت به دومی» محتمل‌تر دانسته‌اند. همواره امکان دارد داده‌های جدیدی کشف شوند یا فرضیه‌های جدیدی رخ نمایند و نتیجه‌ی این مقاله را کنار نهند. اما تا آن زمان معقول است که یافته‌های این مقاله را مبنای عمل قرار دهیم.

همانطور که در این مثال می‎بینیم چنین ارزیابی‌هایی محصول «کار جمعی» دسته‌ی بزرگی از دانشمندان با تخصص‌های «متنوع» است. عقلانی عمل کردن آن است که محتمل‌ترین گزینه (که دسته‌ی متکثری از متخصصان آن را محتمل‌تر تشخیص داده‌اند) مبنای عمل قرار دهیم. چنین عملی مصون از خطا نیست اما دولتمردانی که چنین عمل ‌کنند در دراز مدت خطاهای کمتری مرتکب می‌شوند.

لازم به ذکر است همواره برخی دانشمندان حاشیه‌ای نیز هستند که با اجماع‌ها مخالفند. از منظری معرفت‌شناختی وجود آنها غنیمتی‌ست برای علم، و نباید صدای ایشان را خاموش کرد. نکته اینجاست که تصمیم‌سازان سیاسی باید مبنای عمل خود را «خرد جمعی» دانشمندان قرار دهند و نه فرضیه‌های ناآزموده‌ی چنین دانشمندان حاشیه‌ای. اگر صدای حاشیه‌ای بهره‌ای از واقعیت داشته باشد به مرور جای خود را در علم باز می‌کند.

هادی صمدی



https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0092867421009910