يا أنا يا أنا يا أنا يا أنا أنا وياك صرنا القصص الغريبة يا أن | علیجناحالخیال
يا أنا يا أنا
يا أنا يا أنا أنا وياك صرنا القصص الغريبة يا أنا يا أنا أنا وياك و انسرقت مكاتيبي و عرفوا انك حبيبي و عرفوا انك حبيبي يا أنا يا أنا هرب الصيف هربت عناقيد الزينة وإذا ضيعني الهوى شي صيف بقلبك بتلاقيني و خبيني و لا تخبيني و خبيني و لا تخبيني لياليك بعينيي شبابيك مضويي سفرني حبيبي سفرني بلياليك و أنا قول لا تنسى على طول لا تنسى و عيونك تاخدني و توعدني بلياليك تركوا تركوا سهر البال و العاشق لم جناحو تركوا أساميهن عالباب على كتب الدمع و راحوا نسيونا و أرتاحوا نسيونا و أرتاحوا يا أنا يا أنا يا أنا يا أنا يا أنا يا أنا أنا و اياك
آه من .. آه من.. من با تو هستم... ما با هم داستان عجیبی شده ایم آه من.. آه من.. من با تو هستم... و نامه های عاشقانه ام را دزدیده اند آنها می دانستند که تو عشق منی... آنها می دانستند که تو عشق منی آه من.. آه من.. تابستان رفت.. و به همراه آن، انگورهای زینتی رفتند و اگر در تابستانی عشقم را از دست دادم.. در قلبت مرا ملاقات می کنی ... پنهانم کن و پنهانم نکن پنهانم کن و پنهانم نکن شبهای تو در چشمان من، پنجره هایی نورانی هستند مرا به سفر ببر عشقم... مرا در شب هایت به سفر ببر و می گویم که فراموشم نکن.. هرگز فراموشم نکن و چشمانت مرا با خود می برند... و وعده ی سفر در شبهای تو را می دهند شب را ترک کردند ... و عاشق بالهایش را خم کرد اسم هایشان را بر روی در ها باقی گذاشتند... بر روی کتاب های اشک... و رفتند فراموشمان کردند و راحت شدند فراموشمان کردند و راحت شدند آه من آه من آه من آه من آه من آه من من با تو هستم