2022-07-09 23:13:12
ما و این جهانِ غربت
بوعلی در تعبیر جالبی، «دنیا» را «جهانِ غربت» مینامد؛ آنگاه که در اوج کاوشهای فلسفیاش که دارد از عقول مفارق و عوالم ملکوت سخن میگوید و بر کمّوکیف آنها برهان اقامه میکند، ناگهان انگار که متوجهِ مخاطبش شده باشد، از حرکت بازمیایستد و برمیگردد با یک لحن مهربانانه و ترحّمآمیزی به خواننده میگوید:
«فهم این مطالب برایت مشکل است؟ اشکال ندارد، لازم نیست به خودت سخت بگیری. چه، که قوای معرفتیِ بشر در این #جهان_غربت، از ادراک مسائل و حقایقی بهمراتب نازلتر و سادهتر از اینها هم عاجز است؛ چه برسد که بخواهد چنان مسائل مشکل و ملکوتی که هیچ درکی از آنها ندارد را فهم کند» و سپس سعی میکند با بیانی سادهتر و توضیحاتی بیشتر، موضوع را روشنتر کند. *
این #جهان_غربت البته انقدر برای حکمای متألّه مسئلهساز بوده که بعدها #شیخ_شهید شهابالدین #سهروردی تلاش کرد تا در قالب یک داستان تمثیلی و رمزآلود، اطوار وجود انسان و تحولات هستی را بیان کند تا شاید سادهتر آن حقایق (که حالا شیخ اشراق پرده از وجوه دیگری از آنها برداشته بود) را برای مخاطب قابل فهم کند. *۲
سرّش هم اینست که انسان در این عالَم ماده / ناسوت / دنیا، در حقیقت از موطن اصلیاش دور افتاده و غرق در غربت است. غریب و متحیّر در این دنیا طیمسیر میکند و همواره در فقدان گمشدهای که غالباً نمیداند چیست و کجاست، و اگر هم میداند بدلیل تنگیِ این قفس امکانِ نیل به آن گمشده را ندارد، در رنجی پیوسته است. رنجی که، تا در این دنیاست، از آن رهایی ندارد؛ و انسان، هراندازه بیشتر شوق پرواز به ملکوت -همان موطن اصلیاش- داشته باشد، بیشتر از این غربت رنج میبرد.
چنانکه اوج این رنج را از زبان اباعبدالله علیهالسلام در مناجات عرفه میشنویم: «أشکوا إلیکَ غُربَتی» انقدر رنجور است که شکایت این رنج را به پیشگاه الهی میبرَد...
و چه زیبا و پرشکوه این طاووسِ ملکوت، از این رنج رهایی یافت و به موطن خویش پرواز کرد...
پ.ن: اینکه ما در این دنیا احساس غربت نمیکنیم، درد است؛ بیماریست. حداقل بپذیریم که بیماریم!
*ترجمه آزاد از فصل ۱۴ نمط پنجم الإشارات و التنبیهات.
۲* «قصة الغُربةِ الغربی» نام دارد.
علیرضا ملااحمدی
@Maktabkhaaneh
70 views. ملااحمدی, 20:13