Get Mystery Box with random crypto!

حالا که تمامِ شهر بوی مرگ می دهد و گُلهایِ ساکتِ خیابان ها در | کافه نادری☕️

حالا که تمامِ شهر بوی مرگ می دهد
و
گُلهایِ ساکتِ خیابان ها
در هیاهویِ رقصِ اندوه،
از معشوقه ها باج می گیرند،
حالا که
خون خواهیِ بادِ کویرِ لخت،
عطشی بر داغِ سینه یِ
نامحرمان گذاشته،
حالا که
قداستِ عشق،
سر از شهوتِ سودابه در آورده
و
سیاوش را به بندِ بی شرمی
چال کرده،
حالا که
حراجِ نفرت از گناه،
روی دستِ ملائک مانده،
فقط تو
می توانی
تابوتِ این شهر را،
کالبدِ زخم خورده ی حیاتم را،
به ضیافتِ
نگاهِ عاشقانه ات بکشانی...
تو
آوازِ بالِ پرستوهایی هستی
که
از سقف آسمان،
دانه هایِ عشق را،
در تنِ نحیفِ مُرده گانِ رجزخوان،
فرو کرده اند...
تو
همان
موسیقیِ مطرودی
که
فقط تاریخِ زخم خورده،
نُت هایش را،
از خرافه های بی شرم،
دور نگه داشته.
ناگاه ترسِ اندوه را،
از دیوارِ محرابِ تاخورده یِ حیاتم،
به أبدیت کشاندی،
باید باشی تا زخم هایِ نارسِ
روزهایم را،
در برهوتِ ایمانم،
مجازات کنی...
باید باشی
حضرتِ یار...

#منصور_نادری
@mansournaderi2m