Get Mystery Box with random crypto!

دوستداران محمد مجتهد شبستری

لوگوی کانال تلگرام mohammadmojtahedshabestari — دوستداران محمد مجتهد شبستری د
لوگوی کانال تلگرام mohammadmojtahedshabestari — دوستداران محمد مجتهد شبستری
آدرس کانال: @mohammadmojtahedshabestari
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 8.20K
توضیحات از کانال

mohammadmojtahedshabestari.com
اطلاع‌رسانی دربارۀ آثار و سخنرانی‌های محمد مجتهد شبستری
در صورت تمایل به ارتباط‌گیری با کانال و سایت، لطفاً از طریق لینک زیر اقدام فرمایید:
http://mohammadmojtahedshabestari.com/تماس-با-م%

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2021-10-16 12:19:45
آذرتاش آذرنوش: نام خدا باید تهی از معنا باشد

آذرتاش آذرنوش پژوهشگر و محقق ادبیات عرب و به‌عنوان چهرۀ ماندگار نیز شناخته شد. او پانزدهم مهرماه دیده از جهان فرو بست.
وی در این‌ گفتار، به معنای «خدا» توجه می‌دهد. او معتقد است که نامِ خدا نمی‌باید محدود بوده و تنها یکی از ویژگی‌ها را بازتاب دهد.

به نقل کانال تلگرامی جرعه

mohammadmojtahedshabestari.com
1.3K views09:19
باز کردن / نظر دهید
2021-10-13 11:46:01 توجه فرمایید

از آنجا که مقالۀ آقای عرب‌صالحی در نقد محتویات دو مقالۀ پیشین (1 و 2) نگاشته شده است، در اینجا به نشر مقالۀ ایشان مبادرت می‌شود.
2.0K viewsedited  08:46
باز کردن / نظر دهید
2021-10-12 09:56:17 ______________________________________
[1] توضیح
تحقیق فوق را به این‌سبب در این وب‌سایت منتشر می‌کنیم که این تحقیق دلیل محکم دیگری است بر صدق و صواب محتوای مقاله «چرا دوران علم اصول و اجتهاد فقهی سپری شده است؟» که چندی پیش، از صاحب این قلم در همین وب‌سایت منتشر گردید.
پرسش جدی این است که راه‌حل‌های کدامین مسأله از مسائل بنیادین ایران امروز که در بالا ذکر شده و نشان‌دهنده وظایف خطیر و عظیم حکومت ایران کنونی درباب حکومت است با اجتهاد فقهی، کوچک‌ترین ارتباط را دارد؟! هیچ‌گونه ارتباط درمیان این دو قلمرو متصوّر نیست. این وضعیّت آشکارا نشان می‌دهد که کاربرد اجتهاد فقهی (استنباط حکم شرعی از کتاب و سنت) درباب حکومت سپری شده است و مشروعیّت حکومت، تنها همان «مشروعیّت سیاسی» است و بس!
محمدمجتهد شبستری ۱۳۹۶/۷/۲

* به نقل از: شبستری، محمدمجتهد (۱۳۹۶). نقد بنیادهای فقه و کلام؛ سخنرانی‌ها، مقالات، گفتگوها، نشر الکترونیکی در مرکز نشر آثار و افکار محمدمجتهدشبستری. صص. ۳۶۰-۳۶۳.

mohammadmojtahedshabestari.com
966 viewsedited  06:56
باز کردن / نظر دهید
2021-10-12 09:56:16 ۱۰۰ مسئلۀ ایران [1]*


مسائل اصلی و سناریوهای پیش‌روی ایران در سال آینده با انجام پژوهش «آینده‌پژوهی ایران ۱۳۹۶» مشخص شدند. بر این اساس، سه مسئله «ضرورت اصلاحات ساختاری اقتصادی»، «بحران تأمین آب» و «بیکاری» درصدر مسائل اصلی و سناریوهای پیش‌روی ایران در سال ۱۳۹۶ قرار گرفته‌اند.
در این پژوهش که از مهرماه سال ۱۳۹۵ و با حمایت مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری آغاز شد، مسائل ایران در سال ۱۳۹۶ با بهره‌گیری از هفت مسیر شناسایی و با نظر خبرگان اولویت‌بندی شد. در نهایت ۱۰۰ مسئله ایران به‌ترتیب اولویت به شرح زیر اعلام شده است:

1. ضرورت اصلاحات ساختاری اقتصادی
2. بحران تامین آب
3. بیکاری
4. فساد سیستمی
5. ناامیدی درباره آینده
6. سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی
7. بحران ریزگردها
8. پیامدهای بحران آب
9. فقر و نابرابری
10. رکود / رونق اقتصادی
11. بی‌تفاوتی اجتماعی
12. سرمایه‌گذاری اقتصادی داخلی و خارجی
13. ناکارایی‌های نظام قضایی
14. اخلاق عمومی
15. بحران آلودگی هوا
16. امنیت روانی و اجتماعی
17. انتخابات ۱۳۹۶
18. اختلاف نظرهای کلان حاکمیتی
19. حقوق اساسی و شهروندی
20. کارکردهای اجتماعی فضای مجازی
21. بحران بانک‌ها
22. قضاوت افکار عمومی درباره عملکرد حاکمیت
23. پایداری برجام
24. نزاع‌های سیاسی جریان‌های قدرت
25. مسائل صداوسیما
26. قاچاق و فربگی اقتصاد زیرزمینی
27. تخریب تنوع زیستی، مسائل جنگل‌ها و گونه‌های زیستی جانوری
28. امنیت نرم
29. مسائل سلامت روان
30. بی‌توجهی به پایداری زیست‌محیطی
31. تخریب منابع خاک
32. مشکلات سلامت ناشی از آلودگی‌های گوناگون
33. نزاع‌های آب بر سر انتقال آب در داخل ایران و با کشورهای همسایه
34. اختلافات درون‌حاکمیتی درباره مسائل فرهنگ
35. فساد و تقلب علمی
36. پیامدهای تغییرات اقلیمی برای ایران
37. سوء مصرف مواد
38. ضرورت بهره‌وری انرژی و توجه به انرژی‌های نو
39. آلودگی‌های آب
40. چالش‌های نظام سلامت
41. امنیت نظامی
42. کالایی‌شدن علم و به‌محاق رفتن عدالت آموزشی
43. تحولات اجتماعی آموزش عالی
44. بازار جهانی انرژی
45. تمرکزگرایی در تهران
46. تعدد نهادهای سیاست‌گذار و مجری در حوزه علم، دانش و آموزش
47. قطبی‌شدگی جامعه
48. طرح تحول سلامت
49. ناکارآمدی مدیریت بازیافت و مسائل ناشی از انبوه زباله‌ها
50. مشکلات سلامت ناشی از سبک زندگی جدید
51. سیاست‌های خصوصی‌سازی و پیامدهای آن
52. چالش‌های توسعه گردشگری
53. چالش‌های مراجعان سلامت و بیماران
54. حاشیه‌نشینی شهری
55. برنامه ششم توسعه
56. مسائل دارو
57. تورم
58. مسائل ازدواج
59. بحران کنش جمعی در حوزه محیط زیست
60. مسائل معلمان
61. بحران اداره کلان‌شهرها
62. سیاست خارجی دولت ایالات متحده امریکا
63. بودجه دولت
64. مرکزگریزی از الگوهای هنجاری رسمی
65. پررنگ شدن اقتصاد فرهنگ
66. چالش‌های رابطه علمی ایران با جهان
67. ضرورت توسعه نوآوری و فعالیت‌های دانش‌بنیان
68. حجم بالای بدهی‌های دولت
69. حرکت به سمت پیری جمعیت
70. مسائل دانش‌آموزان
71. فقدان سواد رسانه‌ای
72. تقابل ایران و عربستان سعودی
73. بحران صندوق‌های بازنشستگی
74. اعتراض‌ها
75. چالش‌های قومی
76. نزاع‌های هویتی
77. تغییر الگوی خانواده
78. رکود مسکن
79. تغییر الگوی بیماری و شیوع بیماری‌های مزمن
80. گسترش افشاگری و درز اطلاعات
81. مشکلات زیرساختی ناوگان حمل و نقل
82. مناقشات حقوق زنان
83. گسترش ریسک‌پذیری جنسی
84. نقش‌آفرینی منطقه‌ای روسیه
85. تحولات دینداری ایرانیان
86. مسائل نسلی
87. توسعه انفجاری بازار فناوری اطلاعات
88. مخاطرات امنیتی گروه‌های تکفیری
89. تغییر ترجیحات مردم در حوزه سلامت
90. جایگاه مرجعیت دینی
91. مسائل دانشگاه آزاد
92. مسائل شبکه‌های ماهوارهای
93. سهم کشاورزی در رشد تولید ناخالص داخلی
94. ضرورت نوسازی شهری
95. برملاشدن مشکلات ساختاری آموزش عالی برای افکار عمومی
96. تحولات مناطق کردنشین کشورهای منطقه
97. بهره‌برداری از شبکه ملی اطلاعات
98. سرنوشت سوریه
99. تقابل کسب‌وکارهای نوپا و سنتی
100. گسترش اختالفات میانفرهنگی در سطح جهانی
1.0K views06:56
باز کردن / نظر دهید
2021-10-12 09:46:38 بخش ۳ از ۳

اگر در عصر حاضر ما مسلمانان برای ادامۀ حیات در جهان حاضر راهی جز این در پیش نداریم که تکلیف هزاران فعل خود را که سرنوشت اکنون و آیندۀ ما را رقم می‌زنند با استفاده از افکار و ایده‌ها و علوم و فلسفه‌های تمدن جدید و تجربه‌های بشری معاصر، که پیش‌رفته و کارامدند، مشخص کنیم و برای معین کردن تکلیف آن افعال هرگونه مراجعه به کتاب و سنت بی ثمر و عقیم و عملی لغو است (چون کتاب و سنت هیچ سخنی دربارۀ آن‌ها ندارد)، این مدعا که مقتضای علم و حکمت و قدرت خداوند این است که برای همۀ افعال بندگان در همۀ عصرها و همۀ زمان‌ها (الیٰ یوم القیامه) احکام جعل فرماید و او چنین کرده و آن‌ها را باید از طریق کتاب و سنت جست‌وجو کرد و روش آن جست‌وجو هم استفاده از علم اصول و اجتهاد فقهی است کاملاً بی اعتبار و سراسر غیر قابل قبول به نظر نمی‌رسد؟! وقتی چون روز روشن تجربه می‌کنیم که در جامعۀ کنونی خودمان برای تعیین تکلیف سرنوشت‌سازترین افعال و تصمیم‌گیری‌ها هیچ حکمی نمی‌توان از کتاب و سنت به دست آورد. چگونه می‌توانیم خود را به نادانی بزنیم و باز هم از اعتبار آن تئوری کلامی ـ فلسفی سخن بگوئیم؟!

۹. ممکن است بگویند گرچه در موارد آن هزاران فعل که گفتی به‌صورت مشخص و معین از کتاب و سنت حکم به دست نمی‌آید، اما از کلیات آموزه‌های آن دو مأخذ می‌توان حداقل مشروعیت آن‌ها را به دست آورد. این سخن فرار صریح از آن پرسش جان‌سوز است. آیا با این کار که در آغاز هر برنامه و قانون چند آیۀ قرآن بنویسیم ویا چند جای یک قانون یا برنامه را، که سراسر براساس بهره‌وری از علوم جدید و تجربه‌های بشری نوشته شده، با چند فتوای فقهی وصله‌پینه کنیم و آن‌گاه بگوییم مشروع شد، ماهیت علمی و تجربه‌ای و اقتباسی آن قانون و برنامه عوض می‌شود و احکام شرعی آن افعال به دست می‌آید؟ این کارها جز خودفریبی و دیگرفریبی به نظر نمی‌رسد.
ممکن است بگویند آن هزاران فعل همه جزو مباحات است و به این سبب است که در کتاب و سنت حکمی برای آن‌ها بیان نشده است. بطلان این سخن از سخن اول نیز روشن‌تر است. یک انسان خداباور چگونه می‌تواند مدعی شود که علم و حکمت و قدرت خداوند اقتضاء نموده تا برای افعال مربوط به طهارت و نجاست و اجاره و مزارعه ویا مساقات و احکام خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها و مانند این‌ها حکم تعیین شود و ابلاغ گردد تا مصلحتی از بندگان خدا فوت نشود، اما همان علم و حکمت و قدرتْ بندگان خدا را در موارد هزاران فعل سرنوشت‌ساز دیگر که برشمردم به حال خود رها کرده و برای آن‌ها حکمی بیان نکرده تا بندگان هرطور خواستند عمل کنند و عواقب فوت مصلحت و ارتکاب مفسده نیز بر عهدۀ خود آن‌ها باشد!

۱۰. حقیقت این است که آنچه با این پرسش جدی پیش آمده شبیه «شبهۀ شرور» است. همان‌طور که شرورِ مشهود و انکارناپذیر در این جهانْ اعتقاد به وجود خداوند عالم و قادر و خیرخواه را زیر سؤال می‌برد، مشاهدۀ وضع رهاشدگی و واگذاشته‌شدگی بندگان خدا به حال خود در جهان حاضر، برای مدیریت‌های کلان زندگی این‌جهانی‌شان در ابعاد مختلف، آن تئوری کلامی ـ فلسفی فقیهان را نه تنها زیر سؤال می‌برد بلکه ابطال می‌کند. متأسفانه فقیهان ما چشم بر هم گذاشته‌اند تا این ابطال‌شدن را نبینند. آن‌ها علاقه دارند چنین فکر کنند که با وصله‌پینه کردن‌های فقهی و یا تکیه بر این مدعا که همۀ آنچه در جمهوری اسلامی ایران اتفاق می‌افتد زیر نظر ولی فقیه است پس مشروع است، آن ابطال را چاره کرده‌اند.
این «اسلامیزه کردن»‌های بی دلیل و بی اعتبار، چشم بستن بر واقعیت است و باید از آن دست برداشت.

۱۱. پس از این ابطال شدنی که توصیف کردم، ما مسلمانان در عصر حاضر باید پروندۀ علم اصول و اجتهاد فقهی را، که گونه‌ای هرمنوتیک حفظ هویت جمعی امت بود و دوران آن سپری شده، ببندیم و کتاب و سنت را با رویکرد هرمنوتیک فلسفی به معنای اعم، که یک رویکرد عقلانی است، تفسیر کنیم. این اصل و اساس آن روش است که صاحب این قلم از بیست سال پیش آن را توصیه می‌کند و بر آن اصرار می‌ورزد.

[۱]. همۀ مباحث کتاب‌های گوناگون علم اصول بر اساس مسلم گرفته شدن این تـئوری و ضرورت پیروی از آن نوشته شده است.

* به نقل از: شبستری، محمدمجتهد (۱۳۹۶). نقد بنیادهای فقه و کلام؛ سخنرانی‌ها، مقالات، گفتگوها، نشر الکترونیکی در مرکز نشر آثار و افکار محمدمجتهدشبستری. صص. ۳۵۳-۳۵۸

پایان متن
mohammadmojtahedshabestari.com
839 viewsedited  06:46
باز کردن / نظر دهید
2021-10-12 09:45:49 بخش ۲ از ۳

۵. بررسی ابواب کتاب‌های فقه و مسائلِ توضیح المسائل‌های مراجع تـقلید به‌خوبی نشان می‌دهد که قلمرو استنباط احکام از کتاب و سنت و توانایی‌های علم فقه در طی قرون گذشته تا کجا بوده است و محصول آن چه نیازهایی را برآورده است. شما وقتی یک کتاب توضیح المسائل را باز می‌کنید با حدود ۵‌هزار مسئلۀ فرعی روبه‌رو می‌شوید که حدود ۲هزار عدد از آن‌ها به عبادات (احکام طهارت، حکما نماز، احکام روزه، احکام زکات، احکام خمس، احکام حج) اختصاص یافته است و حدود ۳هزار مسئلۀ فرعی دیگر به احکام معاملات (احکام خرید و فروش، احکام صلح و اجاره، جُعاله، مُزارعه و مُساقاه، وکالت، قرض، رهن، ضمان، کفالت، ودیعه، عاریه، نکاح و طلاق و رضاع، غصب، سر بریدن و شکار حیوانات، احکام خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، احکام نذر و عهد، احکام وقف، احکام وصیت، احکام ارث، احکام امر به معروف و نهی از منکر، و چند مسئلۀ دیگر مانند سفته، سرقفلی، بیمه، بخت‌آزمایی، تلقیح، تشریح، پیوند اعضاء، و مانند این‌ها). و اگر به این‌ها اضافه کنیم آن فتاوای فقهی را که در توضیح المسائل‌ها نیامده باید از فروع فقهی مربوط به حدود و دیات و قصاص و آیین قضاوت و مانند این‌ها نیز نام ببریم که در ابواب کتب فقه آمده است. به نظر می‌رسد گسترۀ احکامی که در توضیح المسائل‌ها و کتاب‌های فقهی و چند مسئلۀ معدود دیگر که برشمردم بیان شده، همان گسترۀ توانایی‌های علم فقه است و ممکن است کم یا بیش مسائلی هم به آن‌ها اضافه شود. در واقع ظرفیت اصلی علم فقه همان است که در کتب فقه و توضیح المسائل‌ها و آن موارد جدید و مانند آن‌ها دیده می‌شود و نه چیزی بیشتر از آن.

۶. آنچه در طی چهارده قرن با کوشش‌های علمای اصول و فقیهان در جهان اسلام به نام علم اصول و علم فقه پدید آمد، گونه‌ای هرمنوتیک حفظ هویت جمعی امت بود چنانکه هرمنوتیک سنتی یهود هم هرمنوتیک حفظ هویت قومی یهود به‌مثابۀ قوم برگزیدۀ خدا بود، در حالی که هرمنوتیک سنتی مسیحیت با این هر دو هرمنوتیک تفاوت داشت زیرا هرمنوتیک بشارت بود.

۷. اما با پیدایش حکومت جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، در کشور ما وضعیت تاریخی کاملاً ویژه‌ و بی سابقه‌ای به وجود آمده که آن تئوری کلامی ـ فلسفی فقیهان و علمای اصول را به‌وضوحابطالکرده است. این ابطال از این طریق رخ داده که در ایران معاصر، که زیر سایۀ حکومت فقیهان اداره می‌شود، تکلیف هزاران افعال عباد (افعال بندگان خدا) در سیاست و حکومت و اقتصاد و قضاوت و قانون‌گذاری و تصمیم‌گیری‌های کلان، که سرنوشت‌سازی آن‌ها در سعادت دنیوی و اخروی میلیون‌ها بندۀ خدا به مراتب قوی‌تر از افعال مورد بحث در کتاب‌های فقه و توضیح المسائل‌هاست با استفاده از علوم و فرآورده‌های تمدن جدید غربی و تجربه‌های بشری شرقیان یا غربیان معین و مشخص می‌شود و نه با استنباط از کتاب و سنت.

چه کسی می‌تواند منکر این واقعیت شود که از سال ۱۳۵۷ به این طرف که در ایران قانون اساسی نوشته شد و در آن از حاکمیت ملت، تفکیک قوا، نظام اقتصادی سه بخشی تعاونی ـ خصوصی ـ دولتی، انتخابات، و پارلمان سخن گفته شد و یک حکومت مدرن از نوع ملت ـ دولت پذیرفته گشت و با آن اقدام بی سابقه که مجمع تشخیص مصلحت نظام پدید آمد و مراعات مصلحت‌های عقلانی را بر التزام به فتواها و احکام شرعی در صورت لزوم ترجیح داد و با نوشتن و تصویب چندین برنامۀ توسعه و برنامۀ چشم‌انداز بیست ساله و مانند این‌ها و تصویب هزاران قانون، با استفاده از علوم جدید و تجربه‌های بشری در مجلس شورا و تأسیس صدها نهاد حقوقی و اقتصادی و سیاسی با استفاده از تجربه‌های سایر کشورها برای هزاران افعالِ حکومتگران که قطعا مصالح و مفاسد دارند و هزاران افعال افراد ملت که در مقام عمل به قوانین مرتکب می‌شوند و قطعاً مصالح و مفاسد دارند تکلیف‌های مهم و سرنوشت سازی معیّن شده است اما نه با استنباط از کتاب و سنت (که آن‌ها از کتاب و سنت قابل استنباط نبودند و نخواهند بود) بلکه با استفاده از علوم و ایده‌ها و فلسفه‌های عصر و تمدن جدید و تجربه‌های حکومتی غربیان یا شرقیان.

۸. در حال حاضر، آن رخداد بسیار مهم و سرنوشت‌ساز که در ایران اتفاق افتاده و آن را تصویر کردم یک پرسش کاملاً جدی و غیر قابل اغماض را پیش آورده که چنین است:

پایان بخش دوم
815 views06:45
باز کردن / نظر دهید
2021-10-12 09:44:45 چرا دوران علم اصول واجتهاد فقهی سپری شده است؟*

بخش ۱ از ۳

۱. در دوران حیات پیامبر اسلام(ص)، همۀ ضوابط و احکام زندگی آیینی و اجتماعی پیروان او با امضاء ویا تأسیس او معین می‌شد، اما پس از رحلت او جماعتی از علمای امت، که بعداً فقیهان نامیده شدند، به اجتهاد فقهی پرداختند تا در سه قلمرو «عبادات»، «معاملات»، و «سیاسات» ضوابط و حکم‌هایی جدید از کتاب و سنت استنباط کنند و از این طریق ادامۀ حیات اجتماعی مسلمانان را به عنوان «امت اسلامی» ممکن سازند. این جماعت، که به‌تدریج بر تعداد آن‌ها اضافه می‌شد، در قرون آغازین اسلام تقریباً در همۀ قلمروهای زندگی آیینی ویا «اجتماعی»، «سیاسی»، و «اقتصادی» مسلمانان تکلیف همۀ مسائل را روشن می‌کردند. همواره، گسترۀ فتواهای فقهی آنان تقریباً به اندازۀ گسترۀ زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان در آن قرن‌ها و متناظر با آن‌ها بود. فتاوا و احکام، که از مفتی‌ها و قاضی‌ها صادر می‌شد و به‌وسیلۀ محتسبان و سایر عوامل اجرایی خلفا به اجرا درمی‌آمد، تقریباً همۀ ابعاد زندگی اجتماعی و آئینی امت را پوشش می‌داد و چندان چیزی از محدودۀ نظری و عملی آن‌ها بیرون نمی‌ماند.
در آن وضعیت تاریخی، آنچه هم تکلیف مفتی و هم تکلیف قاضی و محتسب و هم تکلیف سلطان و هم تکلیف‌های آیینی هر فرد مسلمان را معین می‌کرد علم فقه بود که متکفل بیان احکام شرعی ـ الهی شده بود. این فقیهان بودند که همۀ احکام شرعی را، که امت اسلامی برای بقاء و ادامۀ حیات لازم داشت، مستقیم یا نامستقیم از کتاب یا سنت استنباط می‌کردند. به قول ابوحامد غزالی (قرن پنجم هجری) در احیاء علوم الدین، فقیهان همواره برای سلطان قانون درست می‌کردند.

۲. در قرون دوم و سوم هجری، که تئوری‌سازی های مسلمانان در قلمروهای گوناگون نظری و عملی پدیدار گشت و رو به توسعه نهاد، برای توجیه و تـثبیت استنباطات فقیهان نیز یک تئوری کلامی ـ فلسفی ساخته و پرداخته شد که آن را می‌توان در دو اصل چنین بیان کرد:
الف) خداوند چون به مصالح و مفاسد واقعی «افعالِ عباد» (افعال بندگان خدا) در زندگی فردی و اجتماعی عالم است به مقتضای حکمت و قدرت خود برای هر کدام از افعال عباد که در همۀ عصرها و همۀ مکان‌ها از آنان صادر می‌شود یک حکم واقعی مقرر فرموده است تا بندگان خدا به مقتضای آن‌ها آن افعال را، که مصلحت واقعی دارد، به جای آورند و آنچه را مفسدۀ واقعی دارد ترک کنند. تا هم مصلحت دنیوی آنان تأمین شود، هم به سعادت اخروی برسند (آنچه بعداً سعادت دنیا و آخرت نامیده شد). بر هر فرد مکلف واجب است پیش از هر اقدام به فحص حکم (جست‌وجوی حکم الهی) بپردازد.
ب) طریق آگاه شدن از احکام واقعی خداوند مراجعه به کتاب (قرآن) و سنت نبوی است و باید آن‌ها را از این دو منبع که حجت خداوند بر انسان‌ها هستند استنباط کرد.[۱]

۳. استفاده از این تـئوری کلامی ـ فلسفی نیازمند این بود که برای استنباط احکام از کتاب و سنت یک روش قابل قبول و قابل دفاع ابداع شود. این روش به‌تدریج در میان مسلمانان اقتباس و ابداع شد و سامان یافت و علم اصول نامیده شد. فقیهان گفتند این علم در واقع منطق استنباط(اجتهاد فقهی) است. این دانش معین می‌کرد که بر اساس کدام ضوابط و روش‌ها باید به استنباط احکام از کتاب و سنت پرداخت.

۴. در سراسر تاریخ اسلام، تقریباً در همۀ سرزمین‌های اسلامی، فقیهان موفق شده بودند با تمسک به علم اصول و استنباط احکام از کتاب و سنت که آن را «اجتهاد فقهی» نامیدند، نیازهای قانونی/ حقوقی جوامع اسلامی را که به‌تدریج پیش می‌آمد برآورده کنند. این موفقیت عملیْ صواب بودن استناد به آن تئوری کلامی فلسفی را در میان امت همواره تأیید می‌کرد و فقیهان همواره می‌توانستند نشان دهند که اجتهاد فقهی آنان با کارآمدی تمام مثمر ثمر می‌شود و در همۀ موارد احکام خدا را در دسترس مکلفان قرار می‌دهد و همه نیازهای آنان را برطرف می‌سازد. در این وضعیت موفقیت‌آمیز، دلیل ویا علتی که موجب تردید در صواب بودن استناد به آن تئوری و استفاده از علم اصول برای بهره‌برداری از آن تئوری باشد دیده نمی‌شد. ائمۀ چهارگانۀ فقه اهل سنت و امامان شیعه هم تابع همین تئوری بودند که مقتضای زیستن آن‌ها در آن عصر بود. قرن‌ها بدین منوال سپری شد، تا اینکه رویارویی مسلمانان با تمدن جدید اروپایی آغاز شد. در این رویارویی پاره‌ای از مسائل و موضوعات حقوقی و قانونی جدید در زندگی مسلمانان پدید آمد که «مسائل مستحدثه» نام گرفت، مانند بیمه، تلقیح مصنوعی، مالکیت دولتی، و، در دهه‌های اخیر، وجوب مبارزه با طاغوت و وجوب اقامۀ حکومت شرعی و امثال آن‌ها که فقیهان دربارۀ آن‌ها نیز به استنباط‌هایی پرداختند و به زعم خود باز هم به صحت تئوری کلامی ـ فلسفی خود مهر تأیید زدند. در نهضت مشروطه هم پاره‌ای استنباطات جدید فقهی صورت گرفت.

پایان بخش اول
1.1K viewsedited  06:44
باز کردن / نظر دهید
2021-10-09 09:45:11 بخش ۲ از ۲

آیا رویکرد وجودی واقعاً فعالیتی عقلانی است؟ البته ممکن است محصولش غیرعقلانی یا ضدعقلانی نباشد اما آیا می‌توان آن را، به معنای اخص عقلانی دانست؟
بنده فکر می‌کنم آنجا عقلانیّتی خاص وجود دارد.

اگر این مبنا را بپذیریم که عقلانیّت تفسیری ابزار مناسب یا مناسب‌ترین ابزار را فهم آن پیام است، به‌نظر می‌رسد پاره‌های متفاوت متن، به یکسان پذیرای این نیست. به‌نظر می‌رسد بخشی از آن با رویکرد وجودی و عقلانیّت تفسیر قابل درک نیست. مثلاً به‌نظر نمی‌رسد که فهم احکام اقتصادی یا عبادی نیازمند رویکرد وجودی باشد. آیا می‌توان گفت که برای فهم پیام متن به چند نوع عقلانیّت نیاز داریم؟

اگر قرار باشد «پاره‌ها» مطرح باشد (همان‌طور که از تعبیر شما برمی‌آید) صحبت شما درست است. اما اگر قرار باشد «پاره‌ای» به قضیه نگاه نکنیم و یکجا نگاه کنیم و دریافت این باشد که کل متن دینی «یک خطاب» است که در بخش‌های مختلف زندگی مؤمنان اثر می‌گذارد، این دیگر مطالعه و بررسی «پاره‌ای» نیست. این تجربۀ وحدت خطاب در کل متن دینی از پدیدارشناسی تاریخی شروع می‌شود و به هرمنوتیک وجودی می‌رسد. در این روش شما یک حادثه رویارویی را تجربه می‌کنید که در حال پدید آمدن است و ذاتیات و عرضیاتی دارد. در اینجا یک تجربۀ وجودی مطرح است که همه‌جا اثر خود را می‌گذارد و در ابعاد مختلف زندگی انسانی حضور می‌یابد. اگر این‌طور مطالعه کنیم دیگر نمی‌توان از «پاره‌ها» صحبت کرد. این مطالعه، نوع دیگری است.

حوادث تاریخی این‌گونه‌اند؛ از یک نظر پاره‌‌پاره‌اند و از یک نظر می‌توان آن‌ها را در کلیتی دید که از یک جایی شروع می‌شود و سرچشمه می‌گیرد و آثاری می‌آفریند. این امر بستگی دارد به اینکه مثلاً یک مسلمان ظهور اسلام و تجربۀ نبوی پیامبر و قرآن مجید را چگونه مطالعه کند. باید این امور را به این صورت مطالعه کنیم که تجربه‌ای نبوی در جایی تحقق پیدا کرده که هم از فرهنگ ریشه گرفته و هم در همۀ ابعاد آن فرهنگ اثر گذاشته و دائماً در دادوستد بوده و به‌طور کلی ابعاد مختلف زندگی را به گونه‌های مختلف تحت تأثیر قرار داده است. اصلاً پاره‌پاره مطالعه و تفکیک کردن آن‌ها از یکدیگر درست نیست. قرآن مجید باید به‌صورت یک «خطاب واحد» مطالعه شود که «ذاتیات و عرضیات» و به عبارت دیگر «معنای مرکزی» و «معناهای فرعی» دارد.اگر این‌گونه مطالعه شود احکام اقتصادی و یا عبادی نشئت گرفته از قرآن مجید تافتۀ جدابافته‌ای دیده نمی‌شود. آنها احکامی مربوط با زمان خود دیده می‌شوند که در خدمت اِلقاء معنای مرکزی متن وحیانی هستند (مثلاً القای توحید). با این نگاه احکام اقتصادی و عبادی هم وجه هرمنوتیکی پیدا می‌کنند یعنی آنها هم در کلیت یک پدیدارشناسی هرمنوتیکی – وجودی تفسیر ومعنای خود را پیدا می‌کنند.

* مجتهد شبستری، محمد (۱۳۷۹). تأملاتی در قرائت انسانی از دین، تهران: طرح نو. صص ۶۰-۹۰

قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش اول
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش دوم
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش سوم
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش چهارم
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ - بخش پنجم
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ - بخش ششم
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ - بخش هفتم
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ - بخش هشتم
قرائت نبوی از دین چگونه قرائتی است؟ - بخش نهم
http://mohammadmojtahedshabestari.com
872 views06:45
باز کردن / نظر دهید
2021-10-09 09:43:39 قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش دهم و پایانی*

بخش ۱ از ۲

یکی دیگر از مباحثی که شما، البته به‌طور حاشیه‌ای، در کتاب مطرح کرده‌اید، بحث عقلانیّت و انحای آن است. فهم دین و متون دینی با التزام به کدام نوع از عقلانیت سازگارتر است؟
واقع این است که در سنّت ادیان وحیانی مسئلۀ اصلی فهیمدنِ خطاب خداوند است. آن خطاب در محور همۀ فهم‌ها قرار دارد. بنابراین طبیعی است که در ادیان وحیانی بیش از همه‌چیز مسئلۀ فهم خطاب وحی مطرح می‌شود. پاره‌ای از ادیان این‌طور نیستند و در آن‌ها اصلاً تجربه یک خطاب مطرح نیست، بلکه یک نوع تجربۀ دینی از واقعیت یا نوعی رها شدن از واقعیت (بودیسم) مطرح است. اما در ادیان وحیانی تجربۀ خطاب مهم است. فهم خطاب دو گونه است. یک وقت فهم خطاب با تبدیل کردن خطاب به یک «ابژه» مثل سایر ابژه‌ها صورت می‌گیرد. کسانی که این راه را می‌روند، خطاب را از خطاب بودن می‌اندازند و به شکل یک مجهول علمی در می‌آورند. متعلق مطالعۀ آن‌ها، ابژه‌ای مانند سایر ابژه‌هاست و دیگر خطاب نیست.
اکنون که ما در حال تخاطب هستیم، نه بنده می‌توانم شما را به‌صورت ابژه مطالعه کنم نه شما بنده را. ممکن است وقتی شما از اینجا رفتید من دربارۀ شما فکر کنم و شما را به صورت یک ابژه مطالعه کنم. اما مادام که درحال گفت‌وگو هستیم این وضع امکان ندارد. نوعی ازفهم وجود دارد که حقیقت آن، فهم اشخاص از یکدیگر است. به‌نظر می‌رسد که باید متون وحیانی را این‌گونه فهمید. مطالعۀ «ابژه‌گونه» سنّت‌های دینی وحیانی و نادیده گرفتن مسئلۀ «خطاب»، روش عقلانی مناسبی برای مطالعۀ سنّت دینی وحیانی نیست. به این جهت است که بنده روش هرمنوتیک وجودی را بر روش هرمنوتیکی پوزیتیویستی و نئوپوزیتیویستی در قرائت ادیان وحیانی ترجیح می‌دهم، چون با طبیعت این ادیان سازگارتر است و به زنده ماندن تجربۀ خطاب در سنّت وحیانی کمک می‌کند. ما اگر این روش را اتخاذ نکنیم تجربۀ خطاب در داخل سنّت وحیانی زنده نمی‌ماند. اگر امروز به مولوی پناه می‌بریم و فکر می‌کنیم او می‌تواند به ما غذای معنوی بدهد، به این خاطر است که می‌بینیم مولوی کسی بوده که این‌طور برخورد کرده، او دین را گفت‌وگو با خدا تلقی کرده و خودش را در یک عالم گفت‌وگو دیده است. در آثار او «من» و «غیرمن» دائم درگیرند. من‌های مختلف، او را مورد هجوم قرار می‌داده و او خود را مخاطب خطاب‌های آنان می‌دیده است. مولانا با یک شخص و گاهی با چندین شخص درگیر گفت‌وگو است. عطار هم همین‌طور است. این‌ها چنین تجربه‌هایی داشته‌اند و آن را در سنّت دینی ما به جریان انداخته‌اند. این سخن به این معنی نیست که انسانِ دین‌داری که از عقلانیّت هرمنوتیکی-وجودی استفاده می‌‌کند عقل انتقادی یا عقل ابزاری را لازم ندارد. آنجا که فرد تجربۀ خود را تفسیر و تعبیر می‌کند و با دیگران به گفت‌وگو می‌نشیند، باید به سخن کسانی که عقلانیّت وجودی و هرمنوتیکی او را نقد می‌کنند گوش کند. از طرف دیگر، اگر قرار باشد مثلاً حکومت دست چنین آدمی باشد باید از عقل ابزاری برای اهداف سیاسی و دینی استفاده کند. بنابراین بی‌اعتنایی به انحای دیگر تعقل درست نیست.

شما در مواردی تأکید کرده‌اید که اساساً فهم در گرو نقد است، یعنی سطوح مختلف نقد در جریان فهم رخ می‌دهد، به ویژه برای کسانی که از سرمشق و گفتمان سنّت خارج شده‌‌اند. نقد در مقام فهم آن خطاب مداخله جدی دارد، بنابراین به‌نظر می‌رسد که نمی‌توان عقلانّیت انتقادی را کم‌اهمیت تلقی کرد.
بله درست است. اما سخن این است که در مقام فهمِ خطاب، نخست عقلانیّت هرمنوتیکی شکل می‌گیرد و انسان از اول برای شنیدن یک خطاب جهت‌گیری می‌کند. معنای این حرف آن است که عقلانیّـت وجودی-هرمنوتیکی را پذیرفته‌ایم و اما برای اینکه این فهم تحقق پیدا کند به عقلانیّت انتقادی نیز باید گوش کنیم. کسانی هستند که از آغاز اصلاً چنین رویکردی ندارند؛ رویکردشان جهت‌گیری برای فهم یک خطاب که میان دو شخص درحال اتفاق افتادن است و یا مشارکت در یک گفت‌وگو که پیش از آن‌ها در گرفته است نیست، بلکه می‌خواهند یک « ابژه» را بررسی کنند، مثلاً دین‌شناس غیرمعتقد به یک سنّت دینی آن سنّت دینی را به‌صورت یک ابژه و به‌صورت بخشی از فرهنگ جماعتی می‌فهمد که در آن فرهنگ خیلی چیزها هست، دین هم هست؛ نه تأثیری از آن‌ها دارد، نه رویکرد وجودی نسبت به آن و نه حساسیتی به آن. چنین کسانی در بررسی دین دنبال چارۀ دردی نمی‌گردند بلکه دنبال اضافه کردن بر معلومات هستند. اگر شخصی از همان ابتدا دارای رویکرد وجودی باشد رویکرد او فهم خطاب است، به یک مجهول ریاضی نمی‌توان رویکرد وجودی کرد. در اینکه در فرایند فهم، همۀ این نقادی‌ها تأثیر دارد حرفی نیست، صحبت این است که اگر خطاب بودن را در آغاز حفظ کنیم عقلانیّت هرمنوتیکی وجودی، کارآمد جلوه می‌کند.

پایان بخش اول متن
899 views06:43
باز کردن / نظر دهید
2021-09-29 20:48:17
دربارۀ کتاب روح اسپینوزا (شفای جان) ترجمۀ مصطفی ملکیان

محمد مجتهد شبستری
۷ مهر ماه ۱۴۰۰

این کتاب که در ماه‌های اخیر وارد بازار نشر شده بدون مبالغه و اغراق شفای جان است. آن خدا که در این کتاب به تصویر کشیده شده خدایی است که نه تنها کاملاً قابل‌قبول و قابل‌دفاع برای انسان معاصر است، بلکه خدایی است که انسان معاصر با تمام وجود و از اعماق تمام درماندگی‌ها و اضطراب‌ها و تنهایی‌هایش درجست‌وجوی اوست. انسان‌شناسی این کتاب هم که از دل آن خداشناسی بیرون آمده، انسان‌شناسی بسیار واقع‌بینانه و آزادکننده است. این خداشناسی و انسان‌شناسی حقیقتاً یک «راه نجات» است. این کتاب را نه یک‌بار بلکه چندین بار باید خواند تا گوهر بی‌نظیری را که در آن نهفته است به‌دست آورد.

mohammadmojtahedshabestari.com
4.8K viewsedited  17:48
باز کردن / نظر دهید