Get Mystery Box with random crypto!

دل دیوانه گرفتار تو شد گرچه ندانی چه شود گر دل پر درد من از غص | کانال اشعار محمدحقیقی

دل دیوانه گرفتار تو شد گرچه ندانی
چه شود گر دل پر درد من از غصه رهانی

به دل غمزده‌ام عشق تو مرهم شده جانم
جلوه کن جلوه که آتش بزنی جان جهانی

خسته از درد جدایی به غم عشق اسیرم
به تو دل بستم و افسوس کنارم تو نمانی

شادی جان من هر روز نگه بر گل رویت
بُد و صد حیف مرا در غم دوری بنشانی

گفته بودی که اگر تب بکنم جان بسپاری
چه شده درد من از زردی رخسار نخوانی

تو گذشتی ز من و با غم دوریت نشستم
همه شب منتظر تو ، نه پیامی نه نشانی

عاشقان جان به فدای رخ معشوق سپارند
این چه رسمیست که عاشق ز بر خویش برانی




#محمدحقیقی
#غزل




@mohhaghi